سه شنبه ۴ دی
اشک شعری از مسعود کاویانی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۳ تير ۱۳۹۶ ۱۰:۲۳ شماره ثبت ۵۶۸۷۳
بازدید : ۳۵۳ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب مسعود کاویانی
|
منو گم میکنی تا مرز بی رحمی
میخوام چشمام نباره تو نمیفهمی
نمیدونی چه اشکی پشت و همراته
میگم درد تویی خوب هی نگو باشه
تو رو پیدا کنم قلبم نمیمیره
ببینم ای خدا پام تا کجا گیره
من بی اشیون حالم چه اشوبه
نفس هام بندته قلبم نمیکوبه
بذار راز غرورم پیش تو واشه
شدم دیونگی که قصه همراشه
بذار کح رفتنم هم یاد تو باشه
شدی اشک غروری که نگام پاشه
منو گم میکنی تا مرز بی رحمی
قبوله که دیگه حرف منو اصلا نمیفهمی
تحمل کردنت واسم شبیه اشتبا میشه
بذار بارون بگه عشقت کجا رو به خدا میشه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
احسنت
لذت بردم
پاینده باشید