وای...!!!!
قلنج کرده ا ند
مرزها.
جیغ ها آبرو داری نمیکنند دیگر
درد (مرزها) را در کبودی غار دل هاشان.
کوروش!
بمیر
که ما بیماریم.
(مرز ها)
غر میزنند
اعوجاج خطوطشان را
در تصاعد بیگانه یی هییز.
چه سرمشق بدیست
امتداد صاف لوله های نفت خوار.
که آهسته
تمایل داده اند( مرز ها) را به تغییر.
یادمان رفته:
گسترده ی بال پرستویی را
که تطبیق یافته
در قوسهای این مرز.
و
سیبهای سهم (کرد) بچه ی مرزم
بار ها سبد شده در خاطر شیرین فرهاد.
یادمان رفته
در لابلای این اعوجاج بحری
ماهی سیاه کوچک (صمد)
(کارون ) را بارور تخم هایی کرده
که شاید اینبار
نهنگی بزاید عنبر.
و حالا
مرز ها
خسته از انحنای تاریخی
به خواب اعوجاج
تراز تحفه میاورند و
خاویار میبرند و سیب.
قبرمان پر است
از پر است پرستوی مقاومی ا
که اصرار داشت بر حفظ انطباق.
وای....
قلنج کرده (مرزم).
که اگر بشکند
دلی
یا دیواری
(ابی) دیگر نخواهد ماند.
که امتداد صدای شکستن مرزم
میدانم
بین دیوار های خانه مان
تا ابد خط خواهد انداخت
به اندازه ی ابهت حصر.
نگران کاسه ی نذری آشم
که همیشه باقی خواهد ماند
در دست های خالی من ...خالی.
و (آبی)
هر روزه
بدون ویزا
خواهد رفت
تا سن پترز بورگ و سان فرانسیسکو .
.....
کاش قلنج مرز ها یمان نشکند .
هرگز.
...........................................................................شاهرخ
همبستگی
احترامی است
به سربازی که برای من
دو هزار و پان صد سال پیش
شجاعانه جنگید
گسترده ی بال پرستویی را
که تطبیق یافته
در قوسهای این مرز.............چقدر این بند دلانه تان را دوست داشتم
درود وارادت استاد عزیز