... .دوستت دارم. ...
من هنوز برای دیدن تو...
هر روز پیاده روها را ورق می زنم...
به تمامیت راه سوگند...
و به امتداد بی پایان راهی شدن ها...
من به عطر حضور تو می رسم...
و از کنار تو آهسته می گذرم...
بی آنکه بدانی دوستت دارم...
نفسی از تو در من می تپد...
نگاهی در تو می اندازم...
دوباره دچار وجودت می شوم...
نام تو را در سینه فریاد می زنم...
وجودم معطر به رنگ روشن چشمان تو می شود...
اضطرابی در من رخنه می کند...
دلم آشوب به پا می کند...
هیاهویی تمام مرا فتح می کند...
آخر ای وسوسه ی سوزان ناخاموش...
من دچارم به نگاهت...
دچارم به صدایت...
دچارم به تنت...
دچارم به آن مخمر موی بلندت...
اجازه بده تو تک عاشقانه ی زیبای من باشی...
وقتی لبالب به تمنای تو دخیلم به خیالت...
به اجابت برسان تنها آرزوی مرا...
و گرنه باید بگوئی به من...
خودم را فدای که باید کنم نفس به نفس...
آه از گذر زمان...
دوباره نزدیک می شود به من...
حجم سنگین لحظه ی رفتن...
زمان برایم نشانه ی جاری شدن است...
باید راهی بشوم...
زندگی در ایستگاه بعدی هرگز توقف نخواهد کرد...
قدم برمی دارم به سمتی که فاصله می روید میان من و تو...
مهم نیست...
کمی مکث می کنم آن هم فقط به احترام تو...
و پیاده رو که صدایم می زند راه بی افت...
و من می گذرم از خیال تو...
بی آنکه بدانی دوست داشتنت بامن همراه می شود...
و خاطره ای به نام تو بامن همسفر می شود...
قدم برمی دارم ولی...
چیزی در من کم است...
گوئی دوباره قلبم پیش تو جامانده است...
امروز برایم دوباره ای زیبا بود...
و فردا برایم تکرار این همه زیبائیست...
می دانم نمی شنوی مرا...
اما بی نهایت دوستت دارم تورا...
دوستت دارم...
دوستت دارم تا ابدیت تورا...
... .رسول محمدی(خیال). ...
درود
از شما و همه ی عزیزانی که توفیق روزه داری را دارند
در زمان افطار التماس دعا دارم
الهی کماکان موفق و موید و منصور باشید