كعبه
خانه ي كعبه بنا کردند سخت
مومنان از خانه اش بردند بخت
این چنین شاد از حضور خانه اش
نوش جان كردند از پيمانه اش
بعد از آن كفرآمد آنجا را گرفت
اندرون آمد دو صد سنگ خرفت
بت پرستان خانه را والي شدند
اندرون مشغول رمّالي شدند
باز آمد يك رسول از سوي او
خانه خالي شد ز بت از روي او
چند گاهي حّق درون خانه بود
والي آن با خدا همخانه بود
باز شركش آن نفاق افكند سخت
ظالمي شد والي و برگشت بخت
چون به تاريخش نظر انداختم
صد اثر از شرك انسان يافتم
بت به ظاهر خانه را آمد برون
باطن اما بت پرستي شد درون
خود پرستان والي حق گشته اند
خادم خانه به ناحق گشته اند
دستها دردست شيطان كرده اند
ظالمان را سخت پيمان كرده اند
درعجب بودم كه خانه مال اوست
دشمنش داد و ندادش دست دوست
در گلايه گفتم او را، اي خدا
دشمنانت دوست تر داری ز ما
خانه ات را دست ايشان داده ايي
مومنان را حسرت آن داده ايي
خواب چون چشم سرم را بر گرفت
باز شد چشم دل و از سر گرفت
گفت با ما شكوه كردن شد حرام
جزءي از كل ديده ايي اي نا تمام
جزء او بگذار و بر او کن نگاه
پس رها کن خانه، او را کن صدا
خانه ازاو نيست بل ازآن توست
خانه ی او را مکان در جان توست
جان ندارد سقف و دیوار و کنار
بی نهایت را توان آید به کار
خانه ی جان پاک کن از بهر دوست
آن چنان که لایق چشمان اوست
بعد ازآن بنگر که مهمانت شود
او درون خانه ی جانت شود
سلام براستاد عزیزو بزرگوارم
خوشحالیم که بازم هستید
مثل همیشه زیباااا