انجیر و زیتون
پس از ارتفاع سلام
امیدوارم حال همه ی شما
خوب شده باشد
و اگر جویای حال حقیر هستید
همان غریبه ی آشنا به دریا هستم
برای اینکه بتوانم امرار معاش کنم
و نیمی از شکم گرسنه ام را سیر کنم
توقعم را داده ام ، تا آرامش بگیریم
شغلم همان کار قبلی است
برای یک لقمه ی نان حلال
می بایست هزار کار حرام انجام دهم
دلم برای همه ی شما ، همسایه ها
و رویا تنگ شده است
و دیگر جایی برای شادی خانم نیست
راستی اتاق پشتی را چه کردید ؟؟
رطوبت آنجا را گرفته بود و نیاز به آذر داشت
در صورت مقدور
به برادرم خشکسالی معرفی اش کنید
تا بتوانیم مواقع خستگی به دیوار آن تکیه دهیم
از طرف من لاله و مریم و سوسن را ببوسید
و بگوئید بعد از بانگ اناالحق بر میگردم
آن پولی را که برایتان فرستاده ام
مخصوص فریضه ی خوردن گندم است
و همه افراد دور و نزدیک از آن سهم می برند
از راه دور دستان شما را
با نفسهایم گرم می کنم
نمی دانم چرا عرفان
جواب نامه هایم را نمی دهد
هر روز یک مشت انجیر و زیتون به او بدهید
تا انجیل را حفظ کند
و از قرآن عقب نماند
چند شب است که خواب بابا را می بینم
از درخت انار خشکیده ی بی بر
که در گوشه ی باغچه است
برایش عصایی بسازید تا بتواند
از کوه سختی ها و رنجها و دلتنگی ها بالا رود
به او بگوئید که اگر بتوانم آشنایی پیدا کنم
برای زخم اثنی عشری اش
دنبال داروی آزاد می گردم
هوا خیلی سرد است
از کبوتران و گنجشکها غافل نشوید
به جای من در بیست و هشت اسفند
یک نهال انگور عسگری
در حاشیه یا وسط باغچه بکارید
تا بتوانیم در آینده از دختر رز او
برای عرفان خواستگاری کنیم
غصه نخورید ، نگران نباشید ، خدا بزرگ است
بعضی ها میگویند که
همه چیز درست خواهد شد
انشاالله
شما را به خدای هرجایی می سپارم
زیاده عرضی نیست
که دارای طول باشد
دستبوس شما
آواز
باقر رمزی باصر
به به
هزاران دروداستادباصرعزیز
بسیاررررررزیبا ومتفاوت بود
احسنت