سلام جناب همایونی بزرگوار
سپاسگزارم از مهرتان
یاد و خاطرات شهیدان آتش نشان تا هماره در قلب زمان زنده است.
درودتان.
تقدیم به آتشنشانان قهرمان حادثهی پلاسکو:
"آقای آتش"
دارد پلاکش را به گردن میکند یک مرد
این قهرمان پرتوان تا صبح بیدارست
دلواپسی دارد که جانی در خطر باشد
بیسیم او آمادهی آژیر اخطارست
در راهروهای دبستان خوب یادم هست
تصویر زیبایی مرا مجذوب خود میکرد
یک قهرمان با یک لباس سرخ و نارنجی
ذهن مرا محو نگاه خوب خود میکرد
از کودکی با قصههایت آشنا بودم
تصنیف تو انگیزهی شیرین زبانی بود
آینده را در نقش تو ترسیم میکردیم
اسباب بازیهایمان آتشنشانی بود
اجداد ما تکریم میکردند آتش را
پیش تو اما مردِ آتش میکند تعظیم
آتش گلستان میشود وقتی که میآیی
با دستهایت غول بحران میشود تسلیم
وقت خطر هرکس به فکر خویش خواهد بود
جز تو که در فکر نجات دیگران هستی
اسطورهی بیباک من ای قهرمان سرخ
تو مایهی آرامش ایرانیان هستی
اینبار اما آتش و آوار سنگین بود
آقای آتش جان خود را در خطر انداخت
تا مردم از آسیب آتش در امان باشند
خود را در آن آوارهای شعلهور انداخت
بیرون نیامد از دل آتش خلیل ما
با شعلهها پیوست و نامش جاودانی شد
دستی تکان داد و وداع آخرش را کرد
آقای آتش پر کشید و آسمانی شد
شرمندهام تشبیه زیبایی نمییابم
تا با تو ای آتشنشان همتا بسازم من
اما تو خود زیباترین تشبیه خواهی بود
تا قهرمانان را به آن همتا بسازم من
رفتی ولی تندیس یادت زینت شهر است
مردم همیشه قدرتان را خوب میدانند
آقای آتش ؛ قهرمان بچههای خوب !
همواره فرزندان ایران از تو میخوانند
غلامعلی همایونی " شمیم"
بهمنماه ۹۵
امروز ۳۰ دیماه ۹۶، مصادف است با اولین سالگرد حادثه ی دلخراش آتش سوزی در ساختمان پلاسکو و شهادت جمعی از هموطنان عزیز و آتش نشانان جان فشانمان.
اشعار صفحهی جاری بداهههایی هستند که در آن حال و هوای ابری سرودم و چه دردمندانه این روزها، و سرِ سالِ سکوت و خاموشی پلاسکو، باز قصه ی مرگ ققنوس وار جمعی دیگر از عزیزان ایران زمین تکرار شد و شاهد شهادت آبی دلان دریایی بودیم که در کشتی سانچی سوختند و تا همیشه به کرانه های آبی عشق پرکشیدند.
مردان بی ادعای ایران زمین و مرام آسمانی و سترگشان، مرواد از یاد!
🍃🌸🍃🍃
به پاس داشت مقام ققنوس های همیشه جاوید، مطلبی را با استفاده از سایت های مختلف تهیه کردم که ذیلا میآورم:
_ ساختمان پلاسکو، ساختمانی تجاری در ضلع شمال شرقی چهارراه استانبول، تهران بود و از آن بهعنوان اولین آسمانخراش و ساختمان مدرن خاورمیانه یاد میشد.
این ساختمان ۱۷ طبقه، با اسکلتِ فلزی که در سال ۱۳۴۱ افتتاح شده بود، یکی از مهمترین مراکز تولید و فروش پوشاک در تهران بود.
این ساختمان در روز پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵ پس از ۵۴ سال از زمان ساخت بر اثر آتشسوزی فرو ریخت و ۵۶۰ واحد تجاری در آن نابود شد. پلاسکو درحالی بعد از ۳٫۵۵ ساعت سوختن، فروریخت که هنوز تعداد زیادی آتشنشان درحال مهار آتشسوزی، در بیرون و داخل ساختمان بودند.
پلاسکو با ارتفاع ۴۲ متر در زمان اتمام ساخت در سال ۱۳۴۱۱ بلندترین ساختمان تهران بود و در کنار ساختمان آلومینیوم از اولین آسمانخراشهای تهران شمرده میشد. این ساختمان نماد تهران جدید و معماری مدرن در پایتخت و به عنوان یک نماد شاخص شهری محسوب میشد.
*منبع: ویکی پدیا
🍃🌸🍃🌸
_ اولین شهید حادثه ی پلاسکو، شهید بهنام میرزاخانی است.
حوالی ساعت ۸ صبح پنجشنبه ۳۰ دی ماه، زنگ آتشنشانیها به صدا در آمد؛ حادثه آتشسوزی در قدیمیترین مجتمع تجاری تهران در خیابان جمهوری، آتشنشانان را فرا خواند.
همه به سرعت آماده مأموریتی دیگر شدند؛ بهنام هم چون دیگر همکاران، مصمم و بااراده گام بر میداشت؛ چه کسی میدانست این آخرین گامهای او در ایستگاه آتشنشانی است.
آتشنشانان در محل حادثه به سرعت وارد عمل شدند اما عمق فاجعه گستردهتر از این حرفهاست؛ مردم با نردبانهای نجات از ساختمان بیرون آورده شده و عدهای که در طبقات پایینتر بودند، به بیرون هدایت میشدند.
۳ ساعت و نیم از شعلهور شدن خشم آتش در این مجتمع گذشته بود که ناگهان ساختمان به لرزه درآمد و فرو ریخت و تعداد زیادی از آتشنشانان زیر آوار ماندند.
بهنام هنوز زنده بود؛ زیر آوار نمانده بود اما دچار سوختگی شدید شد و به سرعت به بیمارستان منتقل شد.
تلاشها و دعاها برای زندهماندن بهنام بینتیجه ماند و او به معبودش پیوست. اکنون نام اولین شهید حادثه تلخ آتشسوزی ساختمان پلاسکو نصیب بهنام میرزاخانی شده است.
*منبع: سایت خبرگزاری پارس*
🍃🌸🍃🌸
_ حال و هوای مادر بهنام میرزا خانی در آن روزهای سوزش ققنوس در آتش:
چشمانش به ورودی اتاق است تا یک بار دیگر پسر مهربان و خندانش را ببیند. سر برمی گرداند. دیدن نامزد جوان بهنام، جگرش را آتش می زند. شوکه است و پژمرده شده. چه زود سیاهپوش دامادش شد....
مادر هر بار نگاه به عکس بهنام می کند یاد آن روزهایی می افتد که او خوشحال از نجات یک انسان در خانه می خندید و همه چیز را با آب و تاب تعریف می کرد. مادر دلش آرام است؛ شک ندارد اگر بهنام اش لحظه ای چشم می گشود، با لبخندی به مادر می گفت:«خوشحالم. من امروز خیلی ها را نجات دادم.» مادر بهنام میگوید:«میخواستم چند ماه دیگر دامادش کنم اما.... بهنام عاشق شهادت بود و به کارش عشق داشت. وقتی کسی را نجات می داد آنقدر شاد می شد که لحظه ای صدای خنده های قطع نمی شد. می خواست مدافع حرم شود. پسرم به آرزویش رسید اما دلم برای خنده هایش تنگ است.»
بهنام عشق شهادت داشت:
بهنام میرزاخانی تنها ۲۶ سال داشت که در حریق و آوار ساختمان فرسوده پلاسکو با ۶۵ درصد سوختگی به بیمارستان شهید مطهری منتقل شد و پس از یک روز کما به شهادت رسید. او نخستین شهید آتش نشان در حادثه ساختمان پلاسکو بود. حمید مراوندی تهیه کننده برنامه تلویزیونی «دوباره گوش کن»، ضمن ابراز همدردی با خانواده این آتش نشان فداکار گفت:«یکی دو ماه قبل برای ضبط تیتراژ برنامه ای تلویزیونی به دنبال لباس آتش نشانی بودم اما به خاطر قیمت بالای آن کسی حاضر نبود لباسی به من امانت دهد. خیلی گشتم تا اینکه از طریق یکی از دوستانم به بهنام میرزاخانی معرفی شدم. آتش نشان خوشرو و خوش برخورد ایستگاه آتش نشانی امام حسین(ع) بود و قرار شد ساعاتی لباسش را امانت بگیرم. در همان چند دقیقه که داشتیم درباره برنامه صحبت می کردیم ناگهان بهنام به من گفت:«کسی را می شناسی بی دردسر و تشریفات مرا به سوریه بفرستد؟ دوست دارم مدافع حرم بشوم و عاقبت بهخیر...» او به آرزویش رسید. بهنام میرزاخانی عاشق شهادت بود.»
*منبع: سایت نمناک*
🍃🌸🍃🌸