کجائی یارسوزانم؟ کنونم این قفس ازبرگ گل خالی است
نمیدانی ! در این اندوه بی پایان زچشمم خون دل جاری است
تنم خاکستر از آتش؛ درونم تل طوفان؛ شاهدم زندان...
خدایان اوج در اوجند اینجا آسمان از مهر وشوق عاری است
به این اندام من بنگر! کنار زخمهایم جای زنجیر است!
زبانم تشنه از بیداد طبالان؛ وقلبم دشنه ای کاری است
کلاغان میزبان نعش خورشیدند! غازان بی چرا !بی سر
بگو تاکی چنین بی سر؟ کدامین سوی اینجا وقت بیداری است؟
اگر منصور می آمد !شمارا ترک می کردم؛ به او سوگند-
-خاموشم اگر! از مرگ ترسم نیست! بل دنیای بی عاری است
خرداد82 د سوگند مصوت کوتاه آخرین مصرع شعر است البته بنا به دلیلی با تغییر آخرین بیت آن را تقدیم شعر ناب مینمایم با شعری از دفتر من کیم جزتن درد نشر سال 73-74
من از دیروز دلگیرم
من از دیروز و امروز و زمین وآسمان و اختر و اسمر
هزاران بار دلگیرم!
من از قحطی زمان حرمت انسان
که یکرنگی و انصاف و عدالت را بر او هرگز نبخشاید
ونیرنگ ودغل هر سو هجوم آرد
سلامت دین دنیا را در عاصی مغزهای پست وچرکین دغل بازان بازیگوش بسپارد!
هم از تزویر دلگیرم!
ودائم در خیال فرصت فردا
ولی آیا همین فردای از امروز آبستن نخواهد شد؟
وآیا درخیال ماندن آنروز خالی می شویم از خویش ؟
...اسارت؛ مرگ ونفرتهای ظلمانی!
و پست آئین وتاریکان شیطانی؟...
سال نو میلادی مبارک!
.
´¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•
¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•
¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
….hapyy new year….
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
¸.•*´¨`*•. ¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•
´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•
.