دفتر پند و داستان
سگ وفادار
داستانی را پر از پند و خیال
می سرایم همچو عبرت یا مثال
مرد پیری یک سگی در خانه داشت
او نگهبان بود بهر باغ و کاشت
سگ مسن و پیر، روزی، گشته بود
صاحبش از خرج او هم خسته بود
پس ز دست سگ ، رها باید شود
در پی راهی خفن باید رود
تخته سنگی گردنش آویز کرد
غرق آب او را نمود ، آن پیر مرد
سگ تقلا کرد تا شد او رها
مرد ناراحت شد از آن کم بها
ضربه ای محکم به او زد بیسواد
خون ، از او ریخت بر سینه فتاد
از قضا لغزید پای مرد پیر
غرق دریا شد که موجش کم نظیر
مردمان ناظر ، ولی جرأت نبود
تا به دادش کس رسد، دراین وجود
ناگهان دیدند ، در، آن خیزآب1
میکشد سگ ، مرد را ، با التهاب
تند او را سوی خشکی می برد
جان او را،از خطر، سگ می خرد
این وفا بودن ، ز فطرت مستمَد2
هم تجلی می کند ، هم می دمد
سگ بزودی ، از جراحات زیاد
نا توان گشت و همانجا جان داد
1 - خیزآب به معنی موج
2 – مستمد از فطرت با فتح میم به معنی مدد گرفته از فطرت