به نام او که اوست بشین بمان، شب ،سر آغاز ما شد گله نکن ز نبودم گله نکن این مرد، تمام شد نشست... غم شد... شب شد... آب شد ... تکه شد... ز بس نبودی...میان نبودنت... تباه شد نخواب... مرور کن.. شب های بی خوابی، روی تخت را وای... وای... چه برزخی بود میان آغوش ما.....سراب شد . نفس شدی میان تنگ ناهای بغض من بیا ببین ..چهره ام..،جذام زیر نقاب شد . مست بودم ز خوردن لبان پر شراب تو به زنجیر کشیده شد ز ترک تو ،هستی ام خمار شد . به موی تو قسم...ندانم این شب است یا که روز کجا رهیده ای ز من... که زخم من رسید به استخوان ..،سیاه شد . بشین... دوباره روی زانوان خویش بگیر جان من درون چشم تو خدا.ی بود... چه برزخی ،بهشت اختصار شد . کجاست روی تو... کجاست بازوان تو.. چه سخت می زند لحد نبودنت... تنم به جرم دوریت ،به سنگ قهر تو... کنون به خاک شد .... #نیماآسمند ۱۳۹۵/۹/۲۴ ۱۷:۳
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
سلام شاعر بزرگوار
درود بر شما
زیبا سرودید
موفق باشید