عشق من !
اینجایی؟
چقدر جای نگاهت خالی است.
این منم !
اینجایم!
سر ان کوچه که میرقصیدیم.
یادت هست؟
ماچقدر خندیدیم!
به اذان سر صبح
به صدای که از پس زدن دامن بید مجنون
سرو را وسوسه کرد.
یادت هست!!؟
کاش میشد که کمی ما به عقب برگردیم.
کاش میشد که ما برگردیم.
و اگر برگردیم......
.
.
.
اینبار
با تمام زوراسیک سلفی میگیریم .یهویی!.
سیبها را همه خیار می آفریم .
(هوشنگ) را میسوزانیم در سده ی تمدن غار.
(عیسی) را در نیل رها میکنیم و( موسی) را بر صلیب .
قطع میکنیم یارانه ی (ایوب) را.و بادبان (نوح )را.
و کورتاز میکنیم( شغاد) را در جشن ختنه ی (رستم).
ده (چنگیز) چینی را میدهیم به یک لیوان شیر شتر.
و
(خسرو)!
اینبار
دقت کن!!!.
............................
راستی (آبی ) جان
یادت هست ؟
با خطوط قرمز
من و تو بازی( لی لی) کردیم.
بی خبر از اینکه
پایمان میپیچد.
سرمان سخت به قنداق تفنگ حساس است.
اخ ..
در کوچه چقدر ما به عقب برگشتیم.
بیخیال دیروز.
قرمه سبزی دل من میخواهد.
و کمی پول زیاد...
...................................................................................
دوستتان دارم ...شاهرخ