ای ستوده در صفاتت کبریا سرورو خاتم توئی بر انبیا
سروری ودین قران مبین از تو تا بان گشته بروی زمین
نام تو احمد ستوده آسمان در زمین حق محمد جاودان
هم سروش عالمی ای کیمیا هم شهی هم سروری بر انبیا
کیمیای جان تو ای پاک ما زر نموده از دمت این خاک ما
گرچه زر گردیده ایم از جان پاک زیر پای تو شدیم اکنون چو خاک
جایگاه عشق تو چون آفتاب شعشعان گردیده از دریای ناب
عشق تو اورنگ و تسبیح وملک سلسل گیسوی تو سیر ملک
صورتت سیمای پرگار جود عشق هم عاشق به سیمای تو بود
هر ملک از تور تو گیردفروغ نه فلک از عشق تودار نده یوق
صورت زیبای عرش کبریا نور تو دارد ز الطاف خدا
شهپر جبریل ملک ذو لجلال کی پردیا شهپر تو از مجال
انبیا صف صف به دریای تواند سائل آن عشق و دیدار تو اند
عشق در حب توو همجون کهکشان نور هستی را فروزد بی نشان
رحمت علم زتقدیر الست صورت پاک تو بنموده به هست
هستی ات با هستی قران جو طیر این جهان را ره نمو دستی به سیر
سیر گفتم سیر پاک عاشقان ذره هر جانشان از حق نشان
این نشان از بهر تو گردیده نور صورت زیبای تو کرد این ظهور