سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        باز باران می بارد

        شعری از

        امیرموسویان

        از دفتر شعر 1390 نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۰ ۱۱:۲۹ شماره ثبت ۵۱۳۵
          بازدید : ۷۷۷   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب امیرموسویان

        باران می بارد.

        باز باران می بارد.

        باز باران ترا می خواند

        اما عجیب است که چرا باز زیر باران نمی روی؟

        برای زیر باران رفتن

        کافی است که فقط برایش دستی تکان دهی.

        آیا می دانی

        که اگر زیر باران نروی

        روزی باران ترا بزیر بارش خود خواهد برد؟

         

        راست می گویی

        برای خیس شدن هیچ گاه دیر نسیت

        فرداهم شاید باران ببارد.

        فقط کافی ست که بخواهی ،زیرباران باشی

        آنگاه باران تراهم خیس خواهد کرد

        از سر تا به پایت

        اصلاً  تمام وجودت را می گویم

        همه را خیس خود خواهد کرد

        همچو چشمان خیس پنجره ها

        و یا همچون بدن من که زیر باران چشمانِ تو خیس شده است.

         

        صبح یا عصر هم مطرح نیست

        اصلاً زمان کاره ای نیست

        اصلا باران زمان را به بازی گرفته است.

        هروقت که بخواهد می بارد.

        وهرقت که بخواهد می ایستد

        گاهی رگبار

        و گاهی نم نمک

        اما در بازی باران کافی ست

        که فقط تو درزیرچتربارانباشی

        او خودش ترا به میهمانی خیس خوشی خواهد برد.

        آنگاه یک لرزش سردی

        ترا کفاف عشق می کند.

        بهمین سادگی

        جدول ضربی هم در کار نیست.

         

        بیا ،

        با من بیا

        من هم زیر باران هستم

        خیسِ خیسم

        و لرزشی سرد سرتا پایم را فرا گرفته است

        لرزشی سردترازلرزش دیروز

        که با تو روی همان نیمکت سیمانی نشسته بودم.

         

        برخیز باران می بارد. 

        دیروزمرد خیس شده ای می گفت:

        زیر باران باید رفت

        آخه او هم زیر باران رفته بود

        خیس خیس شده بود

        با همان خیسی خوش می گفت :

        تنها کسانی خیس می شوند که زیرباران بیایند.

         

        البته من باران های زیادی را دیده ام

        که کسی زیرآن نرفته است

        باران سیاه را می گویم

        من هم علاقه ندارم به زیر آن بروم

        تو هم به زیر آن نرو

        البته اگر تاکنون نرفته ای،

        هرگز نرو .

         

        من خیلی پیش تر زیر بارن بوده ام

        سال های دور را می گویم

        که زیر باران رفته بودم

        گرچه من می گریختم ،

        اما باران  کار خودش را می کرد

        اما تعجبم از اینکه پس از سال ها

        که از خشک شدنم می گذرد

        چرا حالا دوباره

        باز باران مرا حسابی خیس کرده است؟

        آن چنان که  تمام وجودم را خیس کرده است.

         

        راستی چراحتی یک لحظه سرم را بالا نگرفتم

        که باران را ببینم

        اصلا چرا نادیده خیس باران شدم

        راستی چرا باید نادیده زیرباران رفت؟

        چرا در بارانی شدن

        هیج کس سرش را بالا نمی کند که باران را ببیند؟

        عجب حرفی است

        چه کسی باران را زیر باران می بیند.

        من کسانی را دیده ام که درحاشیه باران را می بنند.

        البته آنان باران را خیس نشده می بینند

        و برزیرباران رفته ها می خندند.

         

        باران پاک،

        چون باران سیاه نیست

        البته هر بارانی هم که پاک نیست.

        عاقبت روزی بزیر باران خواهی رفت

        اگر زیر باران پاک نروی

        روزی ابر سیاهی بر سرت می بارد

        و ترا خیس خیس می کند.

        اما آن باران ترا به گونه دیگر خیس خواهد کرد

        او ترا پاک سیاه خواهد کرد.

         

        بالاخره روزی باران بر تو هم خواهد بارید

        و تو هم خیس خواهی شد.

        آنگاه خواهی گفت

        عجب باران پاکی است،

        باران عشق.                                       رامهرمزـ  10 اردیبهشت 1390

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3