سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        شهادت حضرت رقیه (س)

        شعری از

        جاسم ثعلبی (حسّانی)

        از دفتر پرواز در خاطره ها نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵ ۰۹:۴۱ شماره ثبت ۵۱۱۹۷
          بازدید : ۵۷۲   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        شهادت حضرت رقیه (س)
        از رقیه دل مپرس آمــــــــــال داشت
        طفلکی درجنگِ طف سه سال داشت
        او سفیرِ کوچــــــــــــکِ وزیبنده نام
        در اسارت با حـــــــرم کوچیده شام
        در خــــــــــرابه یادبودی زاده است
        پنجمِ ماهِ صفر جــــــــان داده است
        دیدگــــــــاهش ظلم را زندانی کرد
        بارگاهش شـــــــام را نورانی کرد
        سید ابراهیم خوابِ خــــــوش بدید
        این دمشقی زینتِ نیـــــــکان شنید
        نزد والـــی با وصافش را شتافت
        بارگاهش را زنو بــــــاید بساخت
        اشکِ چشمش جسم او سیراب کرد
        روحِ معصـوم و تنش ارعاب کرد
        جمع کرده شیعیان والی بـــــه گور
        دست هر کس قفل باز آمد چو نور
        شد نصیبِ مـــــرتضی علم الهدی
        نبشِ قبر آغاز کـــــــرده با عزاء
        جسمِ پاکش از لـــــــحد برداشتند
        جای خوابش بــا طلا دُر کاشتند
        نقل می گوید از آن خُشکیده کام
        نزدِ زینب کودکـــان دیده تــو شام
        گفت عمه جان بـــگو عقلم نبافت
        این همه کودک کجا خواهند شتافت
        عمه گفته نزدِ خویشان مـــی روند
        سوی خانه قوم و کیشان می روند
        گفت عمه جــــــان به یاد من فتاد
        خاطراتــــــــی از پدر دارم زیاد
        گفت زینب عمه جان آقام کجاست
        گفت رفته در سـفر پیشِ خداست
        رفت آنسوی خـــرابه خفته است
        با غم و اندوه خوابش رفته است
        خواب دیده طفلــــــــکی یادِ پدر
        خواب دیده باز گشــــته از سفر
        با سراسیمه چنــــــان بیدار شد
        با دل اندوه و غـــــم بیمار شد
        شیون وناله زخود آغـــاز کرد
        نوحه با چشمانِ خونی باز کرد
        می رســـد اخبار او نزدِ یزید
        سر بریده جـــان فدای او بدید
        با طبق دســتور دادند سربران
        سر بغل کــرده و بوسیده لبان
        گفت بابا جان چه کس سررا برید
        رگ گردن را چه کس از تن کشید
        وای بر دشمن دلــــــی را سوختند
        با یتیمی آتشــــــــــــــی افروختند
        حــــرف دارد دخترِ شیرین زبان
        خواب رفته طفل بـــــا آه و فغان
        همه حس کردند خواب آلود کرد
        لیک دریــــای غمش اندود کرد
        عمه بــــــــا اندوه بیدارش نمود
        سر خرابه جـای قبرش را گشود
        شب زنانه غسل و کفنش کرده اند
        در خرابه خســـته دفنش کـرده اند
        تا قیامت باز مـــــــی ماند شهید
        مظـــــهرِ آزادی و عشق و امید
        جاسم ثعلبی (حسّانی) 08/08/1395
        هدیه به مریدان حضرت رقیه (س)
         بالاخص همکارم خانم صاکی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        يکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵ ۲۱:۳۴
        اهلاو سهلا سیدی مرحبا وعظم الله اجركم واحسن عزائكم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵ ۲۰:۱۰
        درود استاد عزیز
        آیینی زیبا و شورانگیز خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵ ۱۴:۰۱
        خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        يکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵ ۱۸:۵۹
        خندانک خندانک خندانک
        محمود  خرمی فرد
        دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۵ ۱۶:۵۴
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7