امشب هواي خانه پر دود است
امشب هواي قلبم آلودست
مثل شلوغي دم مترو
ذهنم پر از همهمه و سوت است
تيك تاك ساعت روي اعصابم
امشب چرا اصلا نميخابم؟
هي بوقهاي ممتد گوشي
از دست تو بي تاب بي تابم
يعني كجا رفتي؟چه كردي تو؟
با آن غريبه...؟؟با كه هستي تو؟
اين شد جواب عشق پاك من؟
حالا بگو نامرد منم يا تو؟
آن عطرهاي تند مردانه...
روي لباست عطر بيگانه...
طرز نگاه سرد و مبهوتت
ديوانه ام!ديوانه ديوانه
ديوانه ام اصلا نفهميدم
كم كم شدي دور و نپرسيدم
آيا هواي ديگري در توست؟
شك كرده بودم...باز ترسيدم
ترس از جواب مثبتِ آری
طعم تعفن بر لبت جاری
شوق خیانت در دو چشم تو
پرسیده بودم دوستم داری؟
اما جوابت شد سکوتی سرد
چون تازیانه بر تن این مرد
گفتم که از حجب و حیای توست
یا مشکلی داری و یا سر درد
آن روز، روز سرد و بارانی
آن لحظه های سخت و طولانی
گوشی به دستت در ته کافه
آن خنده های تلخ و شیطانی
امشب تنم تبدار و بیمار است
یار من این نخ های سیگار است
سیگار با سیگار شد روشن
چشمان من تا صبح بیدار است
اين لكه ي ننگ خيانت را
تا هفت نسلت ارث خواهي برد
من هم تمامش ميكنم امشب
عشق تو ديگر توي قلبم مرد...