در این دود و دم تهران، جوانی در پی کارم
برای بودن و ماندن، هزاران آرزو دارم
دوانم در پی شغلی، از این گوشه به آن گوشه
مدارک جملگی حاضر، همه در داخل پوشه
کپی و اصل مدرک را، کنم من جملگی حاضر
چرا...چون کار کم باشد و فرصت ها بود نادر
در این بیشینه ی بیکار، اگـر باشد مـرا اقبال
بیابم کار کـوتاهی، قراردادی به حـد سـال
بدان حتی برای این، بود راهی طویل و سخت
شروع آن با تست و قبولی باشدش در بخت
سرآغاز این بود آری، شروع با تست معتادی
اگر ناکرده شد مثبت، بدان کارت ز دست دادی
از آن جا گر شوی فارغ، بود آزمون طب کار
که خود چندین تست دارد، بگویم من شما بشمار
اول تست تنفس باشد و شش ها شود پر باد
اگر شش ها بود سالم، از آن جا می شوی آزاد
بود بعدی شنیداری، اتاقی ساکت و خاموش
دعاها می کنم آری، نباشد موردی ازگوش
نباشد گوش من معیوب، ببیند هر دو چشمانم
امید ماندن و بودن، کمی تا قسمتی دارم
بگویم موردی دیگر، که از آن بنده بیزارم
دهم خون و نمونه ها، چرا...چون مرد بیکارم
مرتب می دهم من خون، جوانی در پی کارم
دگر بس باشد این مورد، مگر چند لیتر خون دارم
نماند در من رمق دیگر، شدم افسرده و خسته
به سر سودای کار است و هزاران در که شد بسته
بگویم در روند کار، اداره گشته است بسیار
نه یکی یا دوتا بل صد، شدم خسته از این تکرار
نباشد کـارمند بخش، بماند کـار من اجبار
بگویم کار من مانده، ولی جمله کنند انکار
وجالب باشد این آری، که برخی جای دلداری
بگویند با زبانی تلخ، گمانم پارتی داری
سخن کوتاه کنم دیگر، که درد ها دارد این سینه
نگویم من دگر آری، نگیرد این دلت کینه
بـود یک مـدرک دیگر، به نام سو پیشینه
مخور غم ای برادر جان، که رسم روزگار اینه
نیاز است کارت سربازی، ادامه دارد این بازی
بگویم آخرین جمله، خدا باشد ز ما راضی
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه