آب در
هاون کوبیدن است ...
اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری .
وقتی ؛
آخر همه ی شعرهای من ...
تــو می آیی ؛
و تــهِ همه ی فنجان های تو ...
من میـــروم .
مهران
پیرستانی / سیزدهم شهریور نود
____________________________
پا نوشت :
با سلام به همه ی دوستان ؛ توضیحاتی را لازم دانستم خدمتتان عرض کنم.
از فکری ی نازنین درسی گرفته ام ؛ \" از محبت خاطرها گل می شود \" . و اینکه با مهربانی از تازه وارد استقبال میکند را بسیار میپسندم . درود بر تو داداشی .
نکته ی بعد اینکه ؛ شاید سپیده ی عزیز را بتازگی شناخته اید . سرکار حاجی پور از دوستان قدیمی تر و شاعری است که قلم اش را بسیار دوست دارم و همیشه یاد آورش شده بودم . علیهذا از سرکار حاجی پور
درخواست کردم تا دیگران را نیز در لذت طعم دلنسین قلم اش شریک کند و ایشان هم با مهــر قبول کردند.
امیدوارم دوستان هم احساس مشترکی داشته باشند و از سپیده ی نازنین استقبال کنند .
و در آخر ؛ دست فکری و حامد عزیز را برای همه ی حمایت های بی دریغشان به گرمی میفشارم .
یاحق