سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پس کوچه گردی...

        شعری از

        محمد رضا نشایی مقدم

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۴ تير ۱۳۹۵ ۱۳:۴۲ شماره ثبت ۴۸۶۲۰
          بازدید : ۳۷۴   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد رضا نشایی مقدم
        آخرین اشعار ناب محمد رضا نشایی مقدم

        خسته از شب هاي بي دردي

        نا مرادي،بي خودي،پس کوچه گردي

        خود خوري،ناهم زباني با دو لشگر هم زبان از مرد واز نامرد

        آن سبک مغزان پي در پي، کمي بي درد

        آن سيه رويان نامفهوم بي پندار

        آن سواران بر سمند روزگاري بس سبک کردار

        هر چه مي گويي نمي فهمند...

        هر چه مي بيني نمي بينند...

        هر چه انسان مي شوي ناچار از پستي بلندي هاي اين آماس بي وجدان،

        اين دو لشگر بست برصحن تماشاگر نماهايي مقدس

        چشم بر تقدير محتوم ارادتمندي ِ بي فکرو بي بنيان

        تکيه بر بادند و هرگز خود حديث نفسشان را بر نمي تابند.

        هر چه انسان مي شوي، ايشان فقط خوابند.

        آن طرف تر دشنه اي بر قلب پاک پهلواني سخت مي تازد

        دست خام نوجواني خام تر از مغز يک خودکار

        در کنار دفتر تقدير يک انسان

        مي نويسد :مرگ!

        پهلواني رنگ مي بازد.

        آن طرف تر لاي ناني پيچ ِ کاغذ خورده

        هاشوري سيه از بازتاب فقر يک کودک

        بازتاب فقر يک کودک

        مي شود تنها به دست کودکي ديگر

        رهسپار مرگ

        همسفر با آب جوي آن نان

        مي رود تا انتهاي حيرت چشمان خيس کودکِ حيران...

        حال ديگر او فقط يک گل فروش سخت کوشا نيست

        پشت تقديرش در نه سالگي اين را رقم کردند: يک قاتل!!

        قاتلي نه ساله با صد سال ديگر عمر بي حاصل.

        خسته ام، اين نامرادي ها که من دارم

        يا از اين ناهم زباني ها...

        هر چه انسان مي شوم من، بيشتر مي فهمم اين پندار

        مي دهد هر لحظه آزارم.

        اين دو لشگر، چون همه بدفهم

        جاي اين که باز دايم بگذرند از کوه هاي سخت،

        پاي سختي هاي آن آرام مي گيرند.

        گويي اين نا مردمي جامي است

        کز لب آن کام مي گيرند.

        من به اين فرصت نمي خواهم بينديشم...

        من به اين باور رسيدم هيچ کس..

        هيچ کس قادر به تصحيح ورق هاي کژ نا مردمي ها نيست...

        هيچ انسانی پي ارفاق قدري مهرباني بيش از اين ها نيست...

        هيچ مردي دشنه را در رنگ خون مهربانان ِ زمين باور نمي دارد...

        هيچ،هيچ اين جا پشيزي قيمت وجدان انسان نيست.

        قيمت مقطوع خون ما و من بي چانه، پيدا نيست...

        تا همه نامردها در اين زمان مَردند؛

        عاقلان ديگر پي ِ خوشبختي انسان نمي گردند.

        4/5/1390- ساری
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۶ تير ۱۳۹۵ ۱۳:۵۶
        درود بزرگوار
        بیمایی بسیار زیبا و خوش آهنگ
        مبین مشکلات جامعه خندانک خندانک خندانک
        مهدی حریفی
        شنبه ۲۶ تير ۱۳۹۵ ۰۴:۲۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما..مؤید باشید
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        شنبه ۲۶ تير ۱۳۹۵ ۰۸:۴۲
        درود برشما زيبا وتاثير گذار بود پاينده باشيد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسعود خلیق اخلاقی
        شنبه ۲۶ تير ۱۳۹۵ ۰۹:۳۵
        درود بر شما
        دردی که همیشه همراه جوامع هست
        زیبا بود
        خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۲۶ تير ۱۳۹۵ ۱۴:۰۳
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        شنبه ۲۶ تير ۱۳۹۵ ۱۷:۰۸
        عاقلان ديگر پي ِ خوشبختي انسان نمي گردند.

        درود بر شما بزرگوار

        قلم تان زیباست و حقیقت نویس خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        شنبه ۲۶ تير ۱۳۹۵ ۲۰:۴۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        سلام و درود بزرگوار
        بسیار لذت بردم
        عالی بود
        موفق و موید و محفوظ باشید
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6