يکشنبه ۴ آذر
امیدِ زندگی شعری از مهران زند
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۵:۲۷ شماره ثبت ۴۸۰۴۶
بازدید : ۳۳۱ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب مهران زند
|
دور دستی را نگاهم خیره بود
بر نگاهم اشکِ ترسی چیره بود
در خیالم شوق و ذوقِ رفتنم
از برای رفتنم نایی نبود
اینچنین آشفته حالم از خودم
از خودم آواره گشتم بیخودم
میروم تا نقطه ی پایان شوم
خسته ام از تو،از آن و از خودم
میروم بی راهه ای را تا که خود را گم کنم
پیشِ روی مرگِ خود از پیش سر را خم کنم
تا که پایانش دهم امروز و فرداهای خود
میروم تا از سرِ این زندگی من شر خود را کم کنم
ناگهان شعرم میانِ دفترم فریاد زد
حالِ من را دیده و بر حالِ من هی زار زد
دیدم آن مصرع که گفتم من سرم را خم نخواهی دید
نباید خم کنم هرگز،که باید اینچنین فریاد زد
پس باز هم محکم به روی پای خود می ایستم
آنکه کم آورده است این زندگیست،من نیستم
اینچنین باشم که در شعرم امید جاری کنم
این زندگی در صفر گیر افتاده و من بیستم...//
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
از ادبيات ارزشمند شما بهره بردم
زنده باشيد.