اگر حوا نبود
سیب از درخت نمی افتاد
و آدم نمی خورد
پدرم مرا از بهشت بیرون کرد
قرار است
مادرم بر گرداند ..
----------------------------------
حفظ دولت جز به پرچمداری و تدبیــر نیست
توبه از سرکوبی احساس مردم دیـر نیست
شاه را بی اطلاع از عیــش مـردم کرده اند
این پدر با مشکلات خانه اش در گیر نیست
دست قاضــــــــــی را به دست دزد عادت داده اند
بس که سر گرمست قاضی ، دزد را پیگیر نیست
شرط اول ، انقلابی بودن و پاکیزگیست
در اصالت شرط اول قابل تغییــــر نیست
باغبان زخمیست اینجا سیب هــــا را چیده اند
باغ خشکیده ست حتی میوه ی انجیر نیست
سر نوشت هر کسی در اختیــــار دست اوست
هیچ کس در این جهان موجود بی تقدیر نیست
با سیاست عشق را در جامعه ســر می برند
این همه در طول تاریخ ، آه و مرگ و میر نیست
نا امیدان نقشه ی شمشیر و شیـــــــــر آورده اند
شیر تنها مانده در دست چپ اش شمشیر نیست
آدمی از آدمیت بوی غیـــــــــــــــــــرت می برد
آنکه آدم نیست ، چون درنده خویان سیر نیست