سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
بعضی از پرسوناژهای اسطوره ای در بحرانهای ملی بصورت نجات دهنده در روانشناسی اجتماعی ظاهر می شوندو گرگ در اسطوره های ترك چنین نقش و جایگاه خاص را دارد.گرگ در اسطوره های ملل تورك همان نقشی را بازی می كند كه سیمرغ در اسطوره های فارس بازی كرده است.در دوران آنیمیسم گرگ توتم اقوام ترك بوده است.اجداد اولیه ترك ها اعتقاد داشتند كه ترك ها از بچه ای كه از یك ماده گرگ خاكستری زاده شده بود بوجود آمده اند.در قرن هشتم میلادی كه تركها با اسلام آشنا شدند این اندیشه نیز اسلامی شدو گفته شد قبایل ترك از پشت پسران حضرت نوح بوجود آمده اند .حضرت نوح نیز برای ترك ها از آن جهت در میان پیامبران برجسته تر است كه قبل از پیدایش ادیان توحیدی نوح خدای نور و خورشید بوده است و در بعضی اسطوره ها هم عمر نوح سیصدو شصت و پنج سال ذكر شده كه برابر سیصد و شصت و پنج روز یك سال است و نوروز همان روز تولد خورشید است.
جالب توجه است كه گرگ ومخصوصا گرگ سفید در میان قبایل سرخپوست آمریكای شمالی هم حیوان مقدسی محسوب می شود و چون طبق نظر مردم شناسان،در دوره یخبندان كه شمال آسیا به آلاسكا در شمال امریكا وصل شده بوده،بومیان شمال شرق آسیا از این طریق به آمریكا رفته اند و بعد از دوران یخبندان ارتباط آنان با ساكنان سایر قاره ها قطع شده است لذا احتمالا اعتقاد به مقدس بودن گرگ از ریشه تركی سرخپوستان آمریكای شمالی مانده است.سرخپوستان لقب گرگ سفید را برای روسای قبایل انتخاب می كردند.
در میان تمام طوایف شكارچی و دامدارگرگ دارای ابهت ویژه ای است زیرا گرگ همواره بدنبال گله گوسفند و گله حیوانات وحشی گیاهخوار می رود و در فرصت مناسب به گله می زند و سهم خود را می برد.قبل از اینكه ساكنان آسیای مركزی سگ را اهلی بكنند توان مقابله با گرگ را نداشته اند، مخصوصا كه گرگ شكارچی ماهری است وبا پنهانكاری تمام به گله نزدیك می شود واگر حمله گروهی باشد كاری از دست چوپان بر نمی آید بدینجهت گله داران اولیه گرگ را می پرستیدند و فكر می كردند اگر احترام و التماس بكنند گرگ كمتر به آنها خسارت خواهد زد . انواع اوراد جادوئی نیز برای جلوگیری از حمله گرگ وجود داشته و حتی بعد از اسلام هم این اوراد جادوئی به شكل دیگری حفظ شدند مثلا دعای بستن دهان گرگ كه در كتابهای دینی وجود دارد تغییر شكل یافته همین اوراد جادوئی است. گرگ در تمام نقاط جهان وجود دارد اما در نقاط سرد سیر شما آسیا و شمال آمریكا بیشتر از جاهای دیگر است و بهمین خاطر گرگ در زندگی روز مره بومیان شمال آسیا وآمریكا حضور عینی دارد و با فرهنگ مردمان شمالی عجین شده است.
گرگ خاكستری در اسطوره های پیدایش گوگ ترك ها(ترك های آسمانی)عنصر میتو لوژیك برجسته ای است.طبق نوشته قدیمی ترین منابع چینی ،اولین خاقان گوگ ترك ها كه‹‹آسینا›› یا آچینه نام داشت از یك ماده گرگ خاكستری زاده شده بود .این خاقان دارای نیروی ماوراء طبیعی بود و بر روزقارها و یاغموت ها حكمرانی می كرد.توضیح اسطوره فوق این است كه كه گوگ ترك ها در سواحل غربی دریای غرب زندگی می كردند ،یكی از ملل همسایه كه دشمن آنان بود با حمله ای آنان را قتل عام كرد،از این كشتار تنها یك پسر بچه زنده ماند .سرباز دشمن كه او را دیده بود نخواست او را بكشد ولی دست ها و پاهای وی را برید و او را در باتلاقی انداخت . این بچه را گرگ ماده ای پیدا نموده وبزرگ كرد و از وی حامله شد،خان دشمن وقتی از زنده ماندن او با خبرگشت ماموران خود را برای كشتن آن شاهزاده فرستاد و گرگ خاكستری قبل از رسیدن ماموران دشمن شاهزاده را برداشت و به شرق آمد و در غاری پناه گرفت و در همانجا پسری بدنیا آورد.بعد ها خاقان های ترك هر سال در ماه مخصوصی آدمهای خودشان را به این غار مقدس می فرستادند و درآنجا قربانی كرده و به ارواح اجدادشان هدیه می كردند .این غارها را ترك ها‹‹بودون اینلی›› یعنی خدای نگهدارنده ملت می نامیدند.
خان های گوگ ترك ها در مقابل فرارگاه ها و اقامتگاه هایشان علمی نصب می كردند كه شكل كله گرگ را داشت.سایر تیره های ترك نیزكه در آسیای مركزی حكومت كرده اند درباره منشأ پیدایش خودشان همواره روی عنصر گرگ تأكید می كردند.
از قرن چهارم به بعد در منابع چینی درباره ترك های اویغور اطلاعات با ارزشی وجود دارد و هنگام ذكر نام اویغورها منشأ آنان را به اسطوره گرگ خاكستری نسبت می دهند. طبق یكی از این روایات چینی یكی از خاقان های هون ها در دختر بسیار زیبا رو داشت ،اطرافیان خاقان اعتقاد داشتند كه این دختران شایسه خدا هستند . خاقان تصمیم می گیرد این دخترها را به خدا هدیه كند و بدینجهت آنان را در قلعه بزرگی در نقطه ای كه كسی را بدان دسترسی نبود پنهان می سازد.روزی در مقابل این قلعه گرگی ظاهر می شود و یكی از دختران خیال می كند این گرگ فرستاده خداست و با آن گرگ هم آغوش می شود و اویغورها از پیوند آن گرگ با شاهزاده خانم زیبا بوجود می آیند.
طبق این اسطوره خان های اویغور نیز كه خود را از نوادگان گوگ ترك ها می دانستند همواره علم فلزی(سنجاق)با خود حمل می كردند كه به شكل كله گرگ بود.گردیزی می نویسد كه‹‹مویون - چور››،خان بزرگ اویغور ها یكی از ژنرال های چینی را وادار كرده بود كه در مقابل پرچم گرگ خاكستری به خاك بیافتد.
بعد از تشكیل امپراطوری مغول اسطوه هایی كه درباره منشأ ترك ها موجود بود به سلاله چنگیز خان نیز نسبت داده شد و ان عده از سلاله های ترك كه در تشكیل امپراطوری مغول شركت كرده بودند،اصل و نسب خود را با چنگیز خان یكی می دانستند.
حكومت های ترك كه در اتحادیه (فدراسیون)قبچاق وارد شده بودند خود را با چنگیزخان هم منشأ می دانستند و در اثری بنام ‹‹چنگیز نامه›› دو اسطوره درباره سلاله چنگیزخان قید شده است یكی از این اسطوره ها خیلی شبیه روایت چینی ها درباره منشأ اویغورها است طبق این اوسطوره خان‹‹آق دنیز››(دریای سفید) دختری بسیار زیبا بنام ‹اولا ملیك›داشت كه در زبان مغولی بمعنی غزال(مارال) می باشد. این دختر بقدری زیبا بود كه وقتی وی خندید درختان خشكیده گل می دادندو وقتی قدم در زمین خشك می گذاشت زمین پر از سبزه می شد.پدر خورشید برای اینكه ماه و خورشید اورا نبینند وی را در قصر بزرگی مخفی كرده بود،روزی هنگامی كه دختر از پنجره قصر به بیرون نگاه می كرد آفتاب به صورتش خورد و از نور خورشید حامله شد و بعداز سپری شدن دوران حاملگی پسری بدنیا آورد كه او را‹‹دوبون - بایان››نام نهادند.میدانیم كه دوبون بایان یكی از اجداد چنگیز خان است و به این ترتیب منشأ چنگیز خان را به نور نسبت می دادند.در این اوسطوره نامی از گرگ خاكستری به میان نیامده است.اوسطوره دوم درباره افسانه‹‹آلان - قوآ››مادر چنگیز خان است. آلان - قوآ بعد از مرگ شوهر و بیوه شدنش از روحی كه بصورت نور وارد می شود و به شكل گرگ خاكستری خارج می گردد حامله شده و چنگیز خان را بدنیا می آورد. در این اوسطوره گرگ خاكستری با نور یكی شده است.
مورخین مسلمان كه تاریخ مغول را نوشته اند هیچكدامشان از گرگ خاكستری سخنی به میان نمی آورندابوالقاضی خان ورشید الدین كه اعلام می كنند‹چنگیز نامه›های زیادی دیده اند و درباره منشأمغول ها اظهار نظر كرده اند از ‹بورت-چینه›كه در زبان مغولب بمعنی گرگ خاكستری است تناه بعنوان یك شخصیت نامدار یاد می كنند. طبق نوشته های همین مورخین ‹‹آلان- قوآ››از انسانی كه در میان نور از آسمان نازل شده بودحامله شده و چنگیز خان را زائیده است.
خان های مغول كه بعدها تحت تاثیر فرهنگ اسلامی قرار گرفته بودند درباره منشأخودشان اوسطوره گرگ را نمی پسندیدند بهمین ترتیب خان های اویغور نیز بهد از آنكه دین مانوی را قبول كردند گرگ خاكستری را فراموش نمودند در این مورد میتوان به اوسطوره بوغوخان اشاره كرد.در روایت‹‹توكوز-اوغوز››(اویغور)پسر بچه ای كه دست ها و پاهایش بریده شده بود بوسیله یك راهب مانی پرورش داده می شود نه توسط گرگ خاكستری.
در بعضی از داستان های قدیمی گرگ به ترك ها راه نشان می دهد و سمبل خرد و كیا است.در كتیبه اوغوز خاقان كه به خط اویغور نوشته شده است گرگ راهنمای ترك هاست.عین همین مضمون در تاریخ‹‹علی حال الدین››نیز قید شده است ودر هر دو مورد گرگ راهنما *باش قورت*یعنی رئیس و سركرده گرگ ها نامیده شده است.
از دورانهای بسیار قدیم منشأ سلاله های ترك به گرگ نسبت داده می شده و هیچ فرقی بین گرگ اوسطوره ای با جانور معمولی كه گرگ است قائل نمی شدند و فقط بعد از زیاد شدن جماعات ترك این اینگونه فهمیده شد كه گرگ خاكستری یك جانور معمولی نبوده بلكه موجود خدائی بوده كه بصورت نور از آسمان به زمین آمده است و بعدها نیز نقش رهبری ومربی به وی نسبت داده شده است.
گرگ در میان مغول ها سمبل قهر و خشم نیز است،در تاریخ ها آمده است كه وقتی چنگیز خان خبر كشته شدن ایلچی های خود را بدست خوارزمشاهیان شنید غضبناك شده بالای كوهی رفتو مانند گرگ زوزه كشید و بدینسان همه فهمیدند كه باید آرایش جنگی بگیرند و انتقام سختی از خوارزم وخوارزمشاهیان گرفته خواهد شد.
در كتاب ده ده قورقود در یكی از حكایات ، دو بار از گرگ با احترام یاد می شود یكی :\\\\" قوردون اوزو موبارك\\\\" یعنی روی گرگ مباركو دیگری\\\\" قارا باشیم قوربان اولسون قوردوم سانا\\\\" یعنی سر سیاه من قربان تو باد ای گرگ من،است همچنین در اوراد و دعاهای شامان ها ی ترك نیزبا فرهنگ گرگ خاكستری برخورد می كنیم.
هم اكنون در بعضی از روستاهای آذربایجان وقتی ظلم بزرگی به كسی وارد می شود ویا عزیز ترین كس آدم به ناحق كشته میشود ویا در اثرسانحه ای می میرد،زن یا مادر كسی كه مرده در بیرون از آبادی زوزه گرگ می كشد و این باقیمانده نوعی از اعتقادات شامانیستی است و بمعنی اعتراض به خالق می باشد.كسی كه زوزه گرگ می كشد می خواهد بگوید كه دیگر انسان نیست و خدارا بندگی نخواهد كرد و همه تكالیف دینی را از دوش خود انداخته است و هیچ چیزی را گناه نخواهد شمرد حتی قتل نفس و حرام خواری را.
طی قرن های گذشته ساكنان شمال آسیادر زمستان كه درجه حرارت تا چهل درجه زیر صفر می رسد از پوست گرگ پوستین درست می كردند تا خود را از سرما حفظ بكنند و مخصوصا هنگام شكار پوستین گرگ می پوشیدند كه هم سبك است و هم گرم و در اثر برف وباران نیز خیس نمی شود.شامان های ترك نیز كه (تویون)نامیده می شدند همواره پوستین گرگ می پوشیدند.
دندان گرگ بعنوان دگمه لباس ونیز گردنبند برای جلوگیری از زخم چشم،دم گرگ بعنوان زینت كلاه،پوست گرگ برای پوستین و دست خشك شده گرگ برای معالجات جادوئی استفاده عمومی در میان ساكنان شمال آسیا داشته است.
اكنون نیز در روستاهای قره داغ دست گرگ را در خانه ها نگه میدارند و هنگامیكه گلوی بچه ای درد می كند ،دست گرگ را بر محل درد می زنند و اعتقاد دارند كه بیماری برطرف می شودونیز علیرغم حرام بودن گوشت گرگ برای مسلمانان میدانیم كه شكارچی ها دل و جگر گرگ را می خورند ومخصوصا در آذربایجان این اعتقاد وجود دارد كه خوردن جگر خام گرگ ،دل و جرأت آدم را زیاد می كند.همین امروز حتی در شهرهای آذربایجان «قورد اوره یئمیش»(كسی كه دل گرگ را خورده است)معادل آدم فوق العاده بیباك وشجاع بكار می رود.بعضی از روستاییان هم دل وجگر گرگ را بعنوان داروی معجزه گر می خورند وآدمهای تك رو وتیز بین راهم به گرگ تشبیه می كنند ونسبت به گرگ ترسی توام با احترام دارند.
تعداد زیادی از شاهكار های ادبی جهان با الهام از افسانه ها و اسطوره هایی كه درباره گرگ وجود دارد ساخته شده اند و به هرجا كه پای تركان و اقوام شمالی رسیده است اسطوره گرگ نیز با آنها به اقصی نقاط جهان رفته است كه از آن جمله میتوان از گرگی یاد كرد كه سمبل شهر رم در ایتالیاست و طبق اسطوره ها آن گرگ روملوس را با شیر خود بزرگ كرده و وی نیز شهر رم را بنیانگذاری كرده است.
اثر جاودانه استاد رضا براهنی « رازهای سرزمین من»هم با الهام از اسطوره گرگ در فرهنگ ملل ترك نوشته شده است و در آن ماده گرگی كه بچه هایش توسط ماموران شاه كشته شده اند از كوه سبلان پائین می آید و بصورت زنی جنگجو قهرمانانه در انقلاب ضد سلطنتی شركت می كند و می جنگد و بعد از آنكه رژیم شاه را سرنگون می سازد دوباره به موطن اصلی خود در دامنه سبلان بر می گردد و از انظار پنهان می شود.
منبع: اینترنت