سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید
منو کاربریمعرفی شاعران معاصرانتشار ویژه ناب♪♫ صدای شاعران ♪♫پر نشاط ترین اشعار۱- درخت طیّبه ۲- خمره ی پرستو ۳- غمباران ۴- عشق ۵- ☄️ حس قشنگ انتقام☄️ ۶- ...عشق یعنی... ۷- رفتی منو سوزوندی ۸- مسافر ۹- ناترازی در سخن ۱۰- دل کندن کانال تلگرام شعرنابتقویم روزدوشنبه 13 اسفند 1403 4 رمضان 1446 Monday 3 Mar 2025 حمایت از شعرناب |
اشتراک گذاری این شعر
۲۵ شاعر این شعر را خوانده اند
آرمین اسدزاد (الف)،مجنون ملایری،جمیله عجم(بانوی واژه ها)(مدیر)،مجتبی شفیعی (شاهرخ)،آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)،علی غلامی(مدیر)،لیلا باباخانی،محمد مير سليمانی بافقی (باران)مدیر،امیر جلالی( ا م دی )(مدیر)،نیره ناصری،آزاده بازوبند،سيده فاطمه سيدپور (سپيده)،فریبا غضنفری (آرام)،ابوالحسن انصاری (الف رها)،محمد علی سلیمانی مقدم،مهدی حریفی،صفیه پاپی(مدیر)،مدیر ویراستاری،نجمه طوسی (تینا)،میلاد همتی،همایون فتاح متخلص به رند،الهه نصیری زاده،عباسعلی استکی(چشمه)(مدیر)،هوشنگ زاهدی،زهرا ضیایی(روح الغزل)
نقدها و نظرات
 جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۳:۲۰
:2  نه راهِ پیش وُ پس.................................درودگرامی
 شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۴۵
درود گرامیبسیار زیبا و موثر پر معنی جسارتا واژه هجو( ری.....) جایگزین شود بهتر نیست؟ زاد روز فخر عالم امکان عدالت گستر جهان حضرت امام زمان(عج) مبارک
 جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۵۰
با سلام جناب اسدزاد بسیار عالی
 جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۹:۲۷
سلاما آرمین بسیار زیبا بود حالا چرا اینقدر عصبانی  من را تو خریدی به اندازه شهوت یک روز کنار دل من هم خبری بود دستان کثیف هوست را تو کثافت یک لحظه به دامان من حاشا اگر از مردی و مردانگی شهر خبری بود جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۹:۲۸
افرین داداش گلم
شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۲:۴۶
با درود بسیار عالی موفق باشی
 شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۲۷
سلام ودرود زیبا وپر نغز  شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۱۲
درودها بر شمابسیاز زیبا و زیباتر در معنا 
 شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۵۷
با اینکه شاعر دعوت کرده که با خنده وارئ دنیای شعرش بشویم اما آنقدر فضای شعر واقعی و ملموس است که خود بخود لبخند از لب آدم گرفته می شود. ادبیات اثر انفجاری و غرق شکایت است. این اثر یقینا جوششی است و متاثر از عوامل و محرکات بیرونی ... جناب اسد زاد، دوست بسیار عزیز، تصویر دنیای پیرامون را خیلی بی تعارف و بدون سانسور کشیدید و به نمایش گذاشتید. همه جای اثر را گشتم هیچ غلو و اغمازی وجود نداشت و همه چیز رئال و دقیقا مطابق اندازه واقعی بود. بهره بردم و درود بر شما
 شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۱۲
درود بر جناب اسدزاد گرامیسروده ای عمیق و زیبا که حقایق زندگی را به تصویر می کشد بسیار عالی برادر گرامی پیروز باشید
 شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۲۷
گفتن دردهای جامعه ، گفتن واقعیت هایست که باید گفته و لمس بشهاما بعد از اون باید سوالی باشه، که من و تو برای تغییر چه کردیم؟؟؟؟؟؟؟ امید که روزی، آغازگر تغییراتی از درون خودمون باشیم شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۵۷
سلام بزرگواراحسنت بسيار پرمعنا عالي بود ممنونم  شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۱۱
واقعیتی تلخ ....قلمتان همیشه تاثیر گذار است درودها
 شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۴
درود برشما .عالی بود .  شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۸
درود بر شمابا خنده وارد شدیم و با گریه ...... از این همه زخم ناسور نشسته بر قامت اجتماع و آدمیت به دست خودمان
 شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۰
................... .....................درود برادر خوش ذوقم زیبااایی معنا بر لفظ پیشی گرفته است ارزش شدن پول از آسیبهای نظام اقتصادی است و معنویات را هم تحت شعاع قرار می دهد... دستمریزاااد ................... .....................تقدیم به اهالی خوب شعر ناب: منصور عمار از رهگذری که سرای قاضی بغداد در آن بود عبور میکرد. در خانه باز بود. منصور جلو در ایستاد و بدرون منزل نظری افکند. دید سرائی است بس وسیع و مجلل . داخل منزل شد و تمام قسمتهای آنرا با دقت نگاه کرد. توجه منصور به اطاقهای مفروش ، ظروف عالی ، غلامان و خدمتگزاران متعدد جلب شد و حیرت زده آنهمه خودآرائی و تجمل را نگریست سپس آب وضو خواست . یکی از غلامان آفتابه بزرگی را پر کرد و نزد او برد. منصور در نقطه ای که قاضی بغداد میدید نشست و آغاز وضو نمود ولی دستها را از بازو شست و پاها را از زانو. قاضی گفت ای منصور این چه اسراف است که میکنی و چرا اینهمه آب را بهدر میدهی ؟ منصور گفت ای قاضی تو که زیاده روی در آب مباح را اسراف میخوانی درباره این سرا و بوستان با این همه تجمل و اسباب که خدا میداند پول آنها از کجا آمده است چه میگوئی ، آیا اسراف نیست ؟ تو که احتیاجاتت با یک منزل کوچک و دو خدمتگزار برآورده میشود چرا اینقدر زیاده روی میکنی و اینهمه و بال را بردوش میکشی ؟ قاضی از سخن منصور بخود آمد، از عیب اخلاقی خویش آگاه شد، زندگی آمیخته به اسراف را بر هم زد، و از آن پس روش معتدلی در پیش گرفت ... جوامع الحکایات ، صفحه 201  شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۲۶
ازسپیدت روشنی گیریم ونور
 شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۳۳
سلامبند بندش زیبا بود مرحبا
يکشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۳۷
درود بر جناب اسد زاد گرامیسروده ای زیبا بود کاشکی درد هجران بکام ما نیز گَس بود که بدتر از تلخی تریاک است پایدار باشید
 يکشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۲۴
درود بر برادر خوبم آرمین عزیزشاعر توانا جسارت شما در و قلمتان ستودنیست بی نهایت زیبا و گیرا بود فقط مطلبی برادر خوبم که البته نظر شخصی من است وشاید هم درست نباشد از آنجایی که این سروده اثری ماندگار خواهد بود و طرفداران بیشماری نیز خواهد داشت واژه ای مخفف و نازیبا در شعرتان هست که خواهش می کنم آن را جایگزین فرمایید حیف است این قلم واین اقتدار درود برشما
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
|
نقد و آموزشنظراتمشاعرهکاربران اشتراک دار
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
|
|||||||||||
شاعر درخواست نقد دارد
ارسال پیام خصوصی
جمیله عجم(بانوی واژه ها) 
و درود برب
علی نظری سرمازه
ابراهیم کریمی (ایبو)
سید هادی محمدی
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
درود آرمین عزیز
واقعن محکم وزیبا وتاثیرگذاربود
حقایقی که باید گفت و............
نتونستم بندی و انتخاب کنم چون همش عالی بود
♪ღ♪*•.¸¸¸.•*¨¨*•.¸¸¸.• *•♪ღ♪
♪ღ♪میلاد مهدی(عج)
بر عموم مسلمین جهان مبارک باد
*•♪ ღ♪*•.¸¸¸.•*¨¨*•.¸¸¸.•
اللهم عجل لولیک الفرج