دوشنبه ۳ دی
اجازه هست شعری از امیرحسین مقدم
از دفتر حضور دوباره نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۵ ۱۰:۰۷ شماره ثبت ۴۶۴۷۴
بازدید : ۶۵۶ | نظرات : ۲۹
|
آخرین اشعار ناب امیرحسین مقدم
|
خانم اجازه هست که گاهی ببوسمت
اندازه حضـــــور نــــــگاهی ببوسمت
یا اینکه در نهایت مقصد به شرط عشق
یا اینکه در میانه راهـــــــی ببوسمت
خشکیده گشته این قلم از بس نوشــته ام
خانم اجازه ای که شفـــــاهی ببوسمت
گفتی گناه دارد اگر لب به لب شویم
اندازه جزای گنــــــــاهی ببوسمت
خانم در آسمان شب من چه میکنی
زیباتراز حقیقت ماهـــــی ببوسمت
چیزی شبیه معجره کنج لبان توست
روشن شود شب ار به سیاهی ببوسمت
با اینکه زر ورقی نازنین ، طلای ناب
من ، کاغذ قدیمی کاهی ببوسمت
کام دلم شبیه کویر است ، خشک ِخشک
آب زلال خفته به چاهی ببوسمت
آخر، گلم ، الهه ی احســــاس من تویی
فرمانروا تو ، حکم تو ، شاهی ببوسمت
آه از نهاد و داد دلم شد بر آســـــــمان
خانم دمی بیا که به آهی ببوسمت
#امیرحسین_مقدم
۲٨ . فروردین . ۹۵
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.