جمعه ۷ دی
هجران شعری از فرانک فردوسی
از دفتر دیوانه من نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۲۱:۱۵ شماره ثبت ۴۶۴۰۴
بازدید : ۶۸۶ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب فرانک فردوسی
|
به دستانت گره خورده نگاه سرد چشمانم
ازین رفتن ازین پایان نگو دیگر نرنجانم
برای عاشقی که سالها در قلب تو حبس است
از آزادی نگو هرگز...
که من بی تو غریبانه درین دنیای ویرانم
برایم حکم آزادی،شبیه مرگ تدریجیست
نگو دیگر نمیمانی
که من عاشق به این زندان و زندان بانه زندانم
تو دست از دست من گیری و گویی زین پس آزادی
تو گویی زین پس آزادی
و من در فکر هجرانم
تو رفتی آرام آرام و رفت از قلب من آرام
زمن ماند این تن بی جان
که با یک مرده یکسانم
نگاهم گنگ و سرگردان
میام اینهمه انسان
که با مویی پریشان و دلی از آن پریشانتر
کنار یک خیابانم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و غمگین بود