سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        وقتی میان کوچه ی شعرم قدم زدی

        شعری از

        زهرا ضیایی(روح الغزل)

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ ۱۲:۵۵ شماره ثبت ۴۶۱۰۸
          بازدید : ۶۲۶   |    نظرات : ۹۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر زهرا ضیایی(روح الغزل)

        ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﺷﻌﺮﻡ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﯼ
        ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺏ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﺯﺩﯼ

        ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﺷﻮﻗﻢ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﺯﺩ
        ﯾﮏ ﺁﻥ ﺑﺴﺎﻁ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺭﻗﻢ ﺯﺩﯼ

        ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﻭﻧﺎﮔﻬﺎﻥ
        ﺑﺮﭘﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﺸﺖ ﺩﻟﻢ ﻣﺜﻞ ﺑﻢ ﺯﺩﯼ

        ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﺣﻠﻘﻪ ﺑﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﻓﺖ ، ﺭﺍﻧﺪﻣﺶ
        ﺍﺧﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻌﺮ ﻣﺮﺍ ﺭﻧﮓ ﻏﻢ ﺯﺩﯼ ؟!!!

        ﻟﻄﻔﺎﻧﮕﻮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﻟﻢ ﺟﺎﯼ ﻋﺸﻖ ﺗﻮﺳﺖ
        ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺍﺯ ﻭﻓﺎ ، ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺣﺮﻑ ﻭﺩﻡ ﺯﺩﯼ

        ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ آﺩﻡ ﻭ ﺣﻮﺍ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺎ
        ﺷﻌﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺮﺑﺖ ‏« ﺯﻫﺮﺍ ‏»ﻗﻠﻢ ﺯﺩﯼ
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۴۷
        حضرت استاد زهرا ضیایی (روح الغزل)گرانقدر مثل هر بار کریمانه و با احساسی بی نظیر به همراهی سحر واژه ها سیراب نمودید مارا از زلالی احساس زیبا و لطیف تان دست مریزاد گرانقدر عزیز خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۲:۵۵
        ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﻭﻧﺎﮔﻬﺎﻥ

        ﺑﺮﭘﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﺸﺖ ﺩﻟﻢ ﻣﺜﻞ ﺑﻢ ﺯﺩﯼ
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود ددددددددددددددددددد
        چقدرزیبا ودلنشین بود خواهرعزیزمممممممم خندانک خندانک خندانک
        حسابی بردل نشست خندانک خندانک خندانک خندانک
        مانا باشی نازنین خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ۰۷:۲۴
        سلام براستادزیبانگارم........که خواندن غزل های زیبایش خستگی روح وجانم را محومی کند...عاااااااااااااالی چون همیشه...سرزنده به عشق شاعرانگی هایت ماندگار خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۹۵ ۱۳:۲۱
        درود بانو روح الغزل گرامی
        بسیار جالب و زیباست خندانک خندانک
        عليرضا حكيم
        جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۹۵ ۲۰:۴۵
        درود بر تو بانو
        بسیار زیبا سروده اید خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۱۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودها بر روحالغزل گرامی خواهر مهربانم
        بارها خواندم و هر بار بیشتر لذت بردم
        مرحبا بر قلم نابتان
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۵۴
        ................. خندانک خندانک خندانک .......................
        ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﺷﻌﺮﻡ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﯼ
        ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺏ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﺯﺩﯼ
        خندانک
        ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﺷﻮﻗﻢ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﺯﺩ
        ﯾﮏ ﺁﻥ ﺑﺴﺎﻁ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺭﻗﻢ ﺯﺩﯼ
        خندانک
        درود بر بانو روح الغزل عزیزم خندانک
        بسیااااار زیبااااا و لطیف سرودید خندانک خندانک خندانک خندانک
        دست مریزااااد نازنین خندانک خندانک خندانک خندانک

        ................. خندانک خندانک خندانک ......................
        تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده است. شك كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت. متوجه شد كه همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یك دزد راه میرود و مثل دزدی كه میخواهد چیزی را پنهان كند، پچ پچ میكند. آنقدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض كند، نزد قاضی برود و شكایت كند. اما همین كه وارد خانه شد، تبرش را پیدا كرد؛ زنش آن را جابجا كرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه میرود، حرف میزند و رفتار میكند.

        «همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی، معمولا آن چیزی را میبینیم که دوست داریم ببینیم»

        «پائولوکوئیلو»

        امیر جلالی( ا م دی )
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۱۰
        آسمان و زمین بهم رسیده و بهشت و جهنم یکی شده...
        شاعر ساز بر زمین زده و می شکند .
        اما با تمام این توصیف ها و تعریف ها و خبر ها و اشاره ها... از پشت این همه ابر خاکستری رنگ وقتی کمی نسیم می وزد و گوشه ای از ابرها کنار می رود کور سویی از نور به چشم می خورد و این نور در ابتدای شعر آورده شده ...
        \" ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺏ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺍﻡ \"
        همه این اتفاقات بعد از احساس خوب شاعری بوجود آمده... شاعر حال و روز خوبی داشت اما یکی آمد و همه چیز را بهم زد...
        روح الغزل ، خانم ضیایی گمان بنده حقیر این است که روی آثار جدیدتان خیلی خیلی تمرکز کرده اید و بسیار با وسواس و دقت و تمرکز قلم زدید. نه اینکه دلی نباشد...نه... اتفاقا بسیار دلی هم هستند .منظور من این است که خیلی خیلی مایه برایشان گذاشته اید.
        بهره بردم و خیال انگیز بود نیز... درود بر شما خندانک
        مجنون ملایری
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۲۰
        با سلام بانو بسیار خوب سروده اید موفق باشی
        نیره ناصری نسب
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۱۰
        درود بر زهراجان عزیزم روح الغزل گرامی

        ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﻭﻧﺎﮔﻬﺎﻥ

        ﺑﺮﭘﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﺸﺖ ﺩﻟﻢ ﻣﺜﻞ ﺑﻢ ﺯﺩﯼ
        خندانک خندانک خندانک
        دست مریزاد آفرین بر قلم توانایت
        بسیار لذت می برم همیشه از غزل های نابت
        شاد باشی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۲:۱۹
        بادرود فراوان. بسیار زیباست و دلنشین.
        دست مریزاد .
        خندانک خندانک خندانک
        زهرا منصوری
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۲۰:۳۱
        سلام ودرود بر شما مهربانو
        به دلم نشست
        شعر زیباو دلنشینتان

        خندانک خندانک خندانک
        هادی کیانور (حکیم تبریزی)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۲۱:۰۳
        1 - در بیت اول شاعر بالاخره با وضع موجود کنار آمده است و احساس خوب شاعرانه ای دارد. به نوعی آداپته با وضع موجود شده که ظاهرا چندان هم ناراضی نیست.
        2 - در بیت دوم ظهور پدیده ای باعث بروز شکوفه های عاشقانه ای می شود که به نظر من اگر از عبارت (یک لحظه) استفاده نمی شد در واقع این بیت در تضاد با سایر ابیات می بود. ولی این یک لحظه بوده نه کمتر و نه بیشتر. و در ادامه آثار آن یک لحظه به تصویر کشیده میشود.
        3 - در بیت چهار نشان داده شده است که ظاهرا شاعر یک بار در آن دور دورتر ها با این پدیده مواجه بوده و رخسارش رنگ غم گرفته بوده. و این مساله تکرار پاشیدن رنگ غم بر ابیات شاعر بوده است.
        4- در بیت ماقبل آخر شاعر با درخواست اینکه مگذار این زلزله برای بار سوم تکرار شود از آن پدیده طلب گارانتی عدم بروز مجدد می کند.
        5- در نهایت در بیت آخر نسخه کلی ازلی تا به ابدی توسط شاعر برای خوانندگان ترسیم میشود.
        کلا از نظر محتوایی شعر خوب و از نظر انتظام، شعری مناسب می باشد. خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ۰۹:۲۳
        سرکارخانم ضیایی ، بانوی گرامی، سلام علیکم.
        ........................................................................
        غزلی بسیار زیبایی ست ، با مضمونی دلنشین و،پردازشی زیباتر.........
        (ببخشید) شاید با تغییر یک کلمه، (با توجّه به مضمون) ...(عرض می کنم،شاید)درمصرع دهم....کاملترشود این (به ظاهرگلایه ها)........
        ( ازمهرو ازوفا ، توفقط،حرف«کم» زدی)...........
        بازهم پوزش می خواهم.......شاد باشید .
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ۱۹:۲۱
        سلام



        کم پیش می ایید من شعر بانوی غزل را از دست بدهم

        و باید ببخشید که دیر رسیدم

        و اینکه

        زیبا زیبا زیبا

        از منزلت تا بم برایم گریه کن

        کاخر

        ندانستم که فردا خواهرم

        بی جان

        برای گم شدن های عروسک های زیبایش

        از گریه خندانک خندانک خندانک

        میخوابدددددددددددددددددددد

        ....................

        یاد هم استانی هایم افتادم با دیدن بم در شعر شما

        بذاهه تقدیم شعر زیبایتان خندانک خندانک خندانک



          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ۲۲:۲۱
        عالی بود عالی
        خواهر خوب وادیبم بانو ضیایی عزیز
        سایه عالی مستدام خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحیده پوربافرانی
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۰۸:۵۱
        درود بانو
        بسیار زیبا سرودین
        لذت بردم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        منصور شاهنگیان
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۰۹:۱۸

        درود بر بانو ضیایی گرامی :

        همیشه دلنشی و زیبا ...

        همیشه شاعرانه و دلچسب ...

        و چقدر قریحه شما ستودنی و قابل تحسین ...

        خندانک خندانک خندانک خندانک

        احسنت و هزاران درود ...

        حسام الدین مهرابی
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۰۹:۴۳
        سلام خواهر گرامی
        بسیار بسیار بسیار زیبا سرودید
        الحق و والانصاف روح الغزل برازنده ی شماست
        احسنت بر شما
        احد پور فرج اله روحانی
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۱۰:۰۳
        سلام خواهر عزیز .غزلی زیبا ومنسجم از شما خواندم . جسارتا اگر در بیت دوم مصرع 2 بجای \"آن\" کلمه ای مثل \"دم\" استفاده شود بهتر خواهد بود .

        من کیستم که مهر ترا آورم به دست

        آری علم به بام دلم از کرم زدی


        همیشه در اوج باشید.
        زهرا حسین زاده
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۱۲:۳۶
        سلام
        بانو ضیایی بزرگوار خندانک خندانک
        زیبا و عالی خندانک خندانک خندانک
        موید باشید خندانک خندانک خندانک خندانک

        یدالله عوضپور    آصف
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۱۹:۰۳
        سلام وآفرینها بر روح الغزل
        به به بانو
        بسیار شیوا سروده اید
        به یاد اشعار دوستی افتادم که هنوز هم دوستش دارم
        مرحبا و مرحبا خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۹۵ ۰۰:۴۸
        زیبای زیبا، درووودها بانویم خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۴۲
        سلام سرکار خانم ضیایی عزیز
        سال نوی میمونتون مبارک و میمون
        صدسال به این سالها
        خندانک خندانک
        بسیار زیبا و استادانه
        لذت بردم
        درودها...
        خندانک خندانک
        محمودرضا رافعی (رافع)
        شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ ۱۸:۳۰
        برای این فرصت دوباره سپاس
        امروز هم عطر شعرت را نفس می کشم بانو

        بابک فغفوری (پور)
        شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ ۲۲:۵۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسعود احمدی
        يکشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۵ ۰۹:۰۴
        خندانک خندانک
        محمدعلی جعفریان(عاشق)
        سه شنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۰۷
        سلام

        به یاد غزلی با مطلع:

        تو وقتی که با من قدم می زنی...

        از دوست عزیزم عباس سجادی افتادم...

        ممنون از تداعی یک خاطره که ناخواسته برایم فراهم کردید

        ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﻭﻧﺎﮔﻬﺎﻥ

        ﺑﺮﭘﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﺸﺖ ﺩﻟﻢ ﻣﺜﻞ ﺑﻢ ﺯﺩﯼ

        زیباست شعرتان
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک




        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7