سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 آبان 1403
    17 جمادى الأولى 1446
      Monday 18 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۲۸ آبان

        ...

        شعری از

        پرستو پورقربان (آنه)

        از دفتر هیچ کسی هایم نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۲۱:۰۹ شماره ثبت ۴۶۰۹۴
          بازدید : ۲۰۵۳   |    نظرات : ۶۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب پرستو پورقربان (آنه)

        نطقِ این
        شِکوهِ بدوزم،
        که ما را کجا
        تا خیمه هایِ
        سرزده ی اقبال؟!
        سیر تا پیاز،
        نهایت،
        قالبِ سخت اندامی است،
        دوشِ روحِ ناچارِ
        کمی ناخوش احوال...
        سُرمه از خاکِ بیابان
        سهم ماست،
        نه سیاه و
        نه شفا بخش،
        که کمی هم
        واگیر دار!!
        از چشمانِ من
        تا قَعرِ معجزه ی
        نگاهِ مجنون واری ... .
        وای
        چقدر جامانده ام
        در جایی که
        کمی از مرا
        بیرون ریخته ای ... !
        چقدر
        بویِ دردهایِ
        ناسروده ی
        کسی را
        میدهم !
        چقدر
        رنگِ شعرهایِ
        ناخوانده ی منی ... ... .
        چقدر اینجا
        همه چیز
        سنگین است،
        حتی
        لبخند هم
        گریه دارد انگار ...!
        اشک هایم
        بی راهه می روند،
        از درون
        قطره
        قطره
        تا سقفِ دل!
        چکه
        چکه
        .
        .
        .
        چکه،
        هیچ کس هم
        نخواهد فهمید ...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۷:۱۶
        چقدر

        رنگِ شعرهایِ

        ناخوانده ی منی ................... خندانک آفرین بر زیبانگار پراحساس نازنینم خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۸:۱۱
        چقدر

        بویِ دردهایِ

        ناسروده ی

        کسی را

        میدهم !

        چقدر

        رنگِ شعرهایِ

        ناخوانده ی منی ... ... .

        چقدر اینجا

        همه چیز

        سنگین است،

        حتی

        لبخند هم

        گریه دارد انگار ...!

        اشک هایم

        بی راهه می روند،

        از درون

        قطره

        قطره

        تا سقفِ دل!

        چکه

        چکه
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود پرستوی عزیزم خندانک خندانک
        عالی بودنازنینم خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۹:۲۴
        درود بانو
        جالب و زیباست خندانک خندانک خندانک
        امیرحسین مقدم
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۲۳
        درود ها
        به قول دوستی ، آبجی کوچیکه !
        شعرت حال و هوای خوبی دارد. احساس در شعرت به وضوح حضور دارد. درکل آنقدر خوب نوشته ای که دریغم آمد چند دقیقه ای برکلامت مکث نکنم و چند جمله ای به یادگار باقی نگذارم.
        شعر سپید اکرچه در ظاهر به خاطر آزادی عملی که به شاعر میدهد ، ساده مینماید ، اما درواقع اینچنین نیست
        یک شعر سپید خوب سرودن ، گاه به قاعده چند غزل از سراینده اش انرژی میگیرد
        البته سپید خوب
        شعر سپید اگرچه از قیدو بند عروض و ... آزاداست اما قید و بندهای خودش را دارد
        من سپید سرا نیستم اما خوب میدانم که آراستن کلام چقدر در شعر سپید اهمیت دارد
        فکر نمیکنم معلمی بهتر از خود شعر سپید برای سپید سرا وجودداشته باشد
        آثار شعرایی مثل شاملو به خوبی این نقش را ایفا میکند
        توصیه ای دارم
        شعر نازلی بهار خنده زد و ارغوان شکفت شاملو را بخوان
        در فرصت بعد نامه ای را ارسال میکنم به قلم شاعر در توضیح چکونکی سرودن این شعر
        خواهی دید که واژه ها چگونه نقاب از چهره برمیدارند و خود را عیان میکنند
        خواهی دید که شاعر چکونه مطلبی را که قصد داشته بیان کند به زیبایی و در پس پرده الفاظ بیان کرده و ...
        اگر هوشمند باشی - که گمان کنم هستی - درسی بزرک از استادی بزرگ خواهی کرفت

        موفق باشی خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۴۹
        چقدر جامانده ام
        در جایی که
        کمی از مرا
        بیرون ریخته ای ... !
        به نظر این بنده حقیر ، این شاه قطعه اثر شماست. معنای \" اشک \" را تا به حال به این زیبایی و ظریفی جایی نخوانده بودم.
        درد کهنه ای که شاعر ( عاشق ) را آزار می دهد گاهی مانند یک دمل سر باز می کند و بیرون ریز آن غم و اندوه گذشته هاست که رنگ خاکستری و کبود بخود گرفته...
        این هولناک است که آدمی در اشک خود ذره ذره غرق شود . یعنی دلش غرق شود و او نظاره گر باشد.
        خالق آنه بسیار زیبا و معنا دار و خوش آهنگ بود و باز باید اعتراف کنم که اینبار هم خوب قلمت را تراشیده بودی...
        درود بر شما خندانک
        صفیه پاپی
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۰۰
        ................. خندانک خندانک خندانک .......................
        چقدر
        بویِ دردهایِ
        ناسروده ی
        کسی را
        میدهم !
        چقدر
        رنگِ شعرهایِ
        ناخوانده ی منی ...
        خندانک
        خندانک
        این قسمت از شعر را بسیاااار دوست داشتم خندانک
        خیلی زیباااابود خندانک خندانک خندانک
        راستی سلام خندانک
        سال نو مبااارک نازنینم خندانک خندانک
        امیدوارم سال خوبی داشته باشید خندانک خندانک خندانک
        ................. خندانک خندانک خندانک ......................
        تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده است. شك كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت. متوجه شد كه همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یك دزد راه میرود و مثل دزدی كه میخواهد چیزی را پنهان كند، پچ پچ میكند. آنقدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض كند، نزد قاضی برود و شكایت كند. اما همین كه وارد خانه شد، تبرش را پیدا كرد؛ زنش آن را جابجا كرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه میرود، حرف میزند و رفتار میكند.

        «همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی، معمولا آن چیزی را میبینیم که دوست داریم ببینیم»

        «پائولوکوئیلو»

        مجنون ملایری
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۰۷
        با سلام بانو بسیار زیبا موفق باشی
        وحید کاظمی
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۳۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر پرستوی عاشق شعر ناب
        بسیار عالی مثل همیشه
        فوق العاده بود مرحبا
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        زهرا حسین زاده
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۴۶
        سلام
        بانو پور قربان بزرگوار
        آفرین
        پیروز باشید
        خندانک خندانک خندانک
        سعید عاصم یوسفی(سعدیار)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۳۵
        زیبا و شیوا
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        منصور شاهنگیان
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۸:۰۱

        چقدر

        رنگِ شعرهایِ

        ناخوانده ی منی ... ... .

        درود بر شما و به کلام و اندیشه ی شاعرانه شما ...

        احسنت بانو ...

        خندانک خندانک خندانک

        نرگس فانی
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۰:۴۹
        چقدر جامانده ام

        در جایی که

        کمی از مرا

        بیرون ریخته ای ... ! خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۱:۳۸
        درودبرشما

        خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۳:۲۶
        سروده ای خواندم صاف و زلال
        مرحبا
        خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۵۴
        درود بر پرستو جان عزیزم

        بسیار زیبا و دلنشین

        مرحبا بر قلم زیبایت

        شاد شاد باشی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۳۹
        سلام

        بر ایتان باید یک نیا افرین بفرستم



        چقدر جامانده ام



        در جایی که



        کمی از مرا



        بیرون ریخته ای

        ................

        خیلی زیبا بود
        سمانه هروی
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۲۰:۱۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جامانده ام جایی ـ ـ ـ
        درود بر احساس زیبایت پرستوی عزیز
        جواد آتشبار (غافل)
        سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ۲۲:۳۸
        درود بانو
        زنده باشید خندانک
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ۲۱:۴۶
        درود بر آنه
        خواهری مهربان
        بانو شاهکار ی خواندم بسیار زیبا
        مانا باشی خندانک خندانک خندانک خندانک
        همایون فتاح(رند)
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۲۲:۰۴
        وه که چه میکنی تو بااین تب وتاب واژه ها!
        بسیار عالی سرودیدسرکار خانم پور قربان احسنت
        ویک نکته که اگر خاتمه ی این شعر زیبا را بمن واگذار میکردندآنرا اینطور پایان میدادم که:
        چکه
        چکه
        چکه
        هیچکس هم
        نخواهد فهمید، انگار خندانک خندانک خندانک
        حبیب رضایی رازلیقی
        پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ ۲۲:۴۱
        خندانک خندانک خندانک
        سپاس بسیار عالی سروده ای
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3