برخورد از نوع سومی ها

شاهرخ نازنین داداش کلم دوستت دارم

خیلی درگیرم کرد این کوتاهت باید برم عکسم را حداقل عوض کنم تا نگرفتنم
مجنون دگر نزاید مادری.
نصب هر لبخند
بر گونه
(پی گرد قانونی دارد.)

اسمان اینجا تعاملی است


...........سیاه..................


درود استادبزرگوارم
بسیارزیبا وتاثیرگذارقلم زدید
احسنت

فعلا خواندم استادم

درود گرامی
بسیار جالب و زیبا
پر معنی و موثر
مبین مشکلات جامعه

اینکه زبان شعرتان خاص خودتان هست استاد عزیز...بسیار عااااااااااالیست
وتازگی وطراوت هم با چینش درست واژگان....موفق وسلامت باشید

زیبا و پر معنا سرودید شاهرخ خان عزیز
مثل همیشه نوی نوی نو
احسنت ...

سلام و درود جناب شفیعی
مثل همیشه ابتکاری و خوب.....البته من با اجازه تون رفتم شعر قبلی شما رو هم خوندم و بدلیل اینکه دوستان ممکن است اول نظرات رو بخوانند و بعد شعر و همیشه نظر نفرات اول هم بر اشعار تاثیر گذار پس فعلا با اجازه تون....

باسلام جناب شفیعی عزیز عالی سروده‌اید موفق باشید

درود بر آقا شاهرخ بزرگوار
داداش گلم استاد مهربانم
کولاک کردید
بارها خواندم و هر بار چیز جدیدی پیدا کردم
فوق العاده بود

دوست عزیزم جناب شفیعی ، همانطور که می دانید و قبلا هم عرض کرده ام احساس و لحن آثار شما خاص خودتان است. قبلا با هم در این مورد حرف زده ایم و اینبار هم باید بگویم که این اثر رنگ و بوی ... دارد. که آخر ندارد.
بهره بردم و درود بر شما

درود بر شما
نور افشانی می کنند، واژگانتان
بر ذهن های بسته و مانده در تاریکی خود فریبی
پاینده باشید

درودها
به شما

طوری نیست.


اسمان اینجا تعاملی است


و جیبها پر ماله


و قلمها پر نفت.


درود بر شما جناب شاهرخ گرامی
اثر زیبایی را مثل همیشه خلق کردید . شلخته گی تاریخ به نظرم جدید آمد و در تمامی سالها که تاریخ درس دادم بین اوج و سقوط رفت و آمد کردم . بین دو نگاه فاصله هاست شاید دیدگانی که به هم نزدیکند ولی هر کدام نظاره گر اندیشه متفاوتی هستند . اینجاست معنای تازه ای که هنوز برایمان گشوده نشده ...
سپاس از شما و درود بر قلم شما

سلام دوست من بابا گل کاشتی آفرین و مرحبا
کیف کردم

بسیار عالیست
خسته نبا شید

سلام بر شاعر ارجمند
پر حرف و گیرا مثل همیشه
جهان سومی ها را باید با فکرهایشان دفن کرد .

درود بزرگوار ِ بکر نویس..
اندیشه ی نهانِ واگویه هایِ ژرف تان، خواندنی ، تفکربرانگیز و ستودنی ست..
خاص ْ نویسی تان عجیب بر ذهنِ ناکوک ِ جان، تلنگر می زند..
هماره می آموزم و حظ می برم..
زنده باد..

سلام درود خدمت دوست عزیزم استاد شفیعی
زیبا و دلنشین بود

درود بر شما استاد گرامی
و
درود بر ذره ذره احساسی که با ژرفای اندیشه های شما امیخته و چنین اثری را خلق کرده


نصب هر لبخند


بر گونه


(پی گرد قانونی دارد.)
بسیار بسیار زیبا

سلام و درود جناب شفیعی استاد بزرگوارم
شاید بشود همه ی کلاه گشاد این دنیای تعاملی را پذیرفت اما امان از وقتی که سر آسمان هم بخواهند کلاه بگذارند ... با یه حساب دو دو تا چهار تا، تعامل جیب هایمان را می توانیم تخمین بزنیم اما تعامل آسمانی ... !!!!!!!!!!!!!!!! هیهات! بشر نقطه ضعف های ناشناخته ای در باطن دارد میل به کمالگرایی در ذات همه هست چه آنکس که می داند نمی داند چه آنکه که نمی داند نمی داند ...
درود بر کلک بیدارتان
بسیار زیبا به دلم نشست
•~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•° •~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•°
اگر می گویند ذکر کنید ، منظور این نیست که یک تسبیح دستمون بگیریم و بگوییم: یا الله ، یا رحمان ، یا رحیم و ... ،اسم ببریم! اینها ذکر نیست. ذکر اینست که او در کل زندگی ما حضور داشته باشه. اگر یک اسم خدا جمیل است، پس باید در معماریمان باشد، توی رفتارهایمان باشد، تو لباسمون باشد تو ظاهر و باطنمون باید باشد، تو صحبت کردنمون باید باشد. کو جمیل!؟ که تو می گویی من ذاکرم! هر کس ذاکر نباشد به اسماء الله زندگیش سخت ، معیشتش تنگ می شود . الهی قمشه ای
•~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•° •~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•°
همیشه باشید و بسرایید

برخورد روی زمین ممنوع
زیر زمین
(لطفا بی صدا له شوید)

آقا خب چه کاریه آخه؟!
حتما باید یه جور بنویسی، کلمه هام کم بیارن؟
نه دیگه! خودت بگو!
الان من چطور باید بگم که \"انقلاب قلمت، انفجار نور بود\" ؟
چطور باید بگم که \"برجکم وُ زدی\" ؟
چطور باید یه میلیارد از این شکلکا بذارم:

هی ...

............... .......................
نصب هر لبخند
بر گونه
(پی گرد قانونی دارد.)


بنویس:
.............سیاه................
اسمان اینجا تعاملی است
...........سیاه..................


دیدین باز مدرسه ام دیر شد؟
حالا خوب شد؟
دو روز که نباشی کلی اتفاق قشنگ در غیابت رخ میده...مثل همین شعر زیباااا و خاص شما...
برم دوباره بخونم...
............... .............................
هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

پادشاهی میخواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید میتوانید در را باز کنید و بیرون بیایید»پادشاه بیرون رفت و در را بست. سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود، آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند. نفر چهارم فقط در گوشه‌ای نشسته بود. آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در گوشه‌ای نشسته بود و کاری نمی‌کرد.
پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد، باز شد و بیرون رفت! و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند. آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد! که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته.
وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته. من نخست وزیرم را انتخاب کردم». آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: «چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی‌کرد، او فقط در گوشه‌ای نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل کند؟»
مرد گفت:
«مسئله‌ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین سؤال و نکته اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه‌ای که این احساس را کردم فقط در سکوت مراقبه کردم. کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟ نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله‌ای وجود دارد، چگونه می‌توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به عقب پرت خواهی شد و هرگز نجات نخواهی یافت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه و دیدم قفل باز است»
پادشاه گفت: «آری، راز در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید؛ در همین جا نکته را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می‌کردید نمی توانستید آن را حل کنید. این مرد، می‌داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد»

... مجنون، دگر نزاید مادری ! ( عشق ، تعطیل !)

بسیار زیبا با گنجایش بیشترین محتوا در کمترین جا !
یک سپید تامل برانگیز با درونمایه ای اجتماعی و سیاسی
خوش بدرخشید !

سلام
درودها

بنویس:


محرمانه (1)


برخورد روی زمین ممنوع.


زیر زمین


(لطفا بی صدا له شوید)


چقدر من امروز شعرهای خوب خوندم
خیلی عالی بودن هر بندش
خیلی عالی
خیلی عالی
متشکرم

جناب آقای شفیعی عزیز، سلام علیکم.
............................................................
باورکنید حیفه می خورم که چراتابه حال این سروده را(که هیچ تعریفی برایش قائل نیستم)...که واقعاً کم است.............نخوانده ام...........
قبول کنیداگربگویم بگذارید به حسابِ فراموشی وپیری........
همین مقداری راهم که پشتِ این دستگاهِ لعنتی می نشینم، باید به خاطرِ دردِ کمر،گردن ودست، تاوان پس دهم................(این پیری نیست؟)
ازابتدا تابه انتها، همه ی نظراتِ خوبِ دوستان راخواندم......
چه می ماند که بگویم؟.....با(کمی تاقسمتی ) ازصحبت های آقای غلامی موافقم...ولی جنابِ سلیمانی عزیز فرمودند:(هرکسی ازظّنِ خود.........) ودرست هم همین است.........دیگرچیزی نمی گویم وعذرِ تقصیردارم
موفق باشید (دریکی ازاین مسافرت هایتان به خارج،دستِ ماراهم بگیرید، آرزو به دل ازدُنیا نرویم)...یاعلی

سلام وعرض ارادت خدمت جناب شفیعی عزیز
عذرخواهی می کنم که دیر خدمت رسیدم



بی تعارف وبی ریا این سروده ی شما فوق العاده ست
فوق العاده تاثیرگذار وزیباست
رنگ وبوی اش جسورانه ست
از آن دست دلنوشته هایی که دل وجرات درست وحسابی می خواهد

می آموزم در محضرتان دوست ارزشمند من


شاعر که می شوی دلت وسعت پیدا می کند ونگاهت زودرنج می شود
این جمله ی پدرم مرحوم اینجا کاربرد پیدا کرد


دروووودبرشما

درود بر شما
واقعا زیبا و ناب بود

نصب هر لبخند
بر گونه
(پی گرد قانونی دارد.)

جناب شفیعی عزیز
زیبا.زیبا.زیبا

درود
افکارتان از جنس خاصیست که خیلی نو است ـ و خیلی رک و این خیلی خوبه ـ
از نظرات اساتید کرانقدر هم اموختم
بسیار زیبا و عالی بود

چه جالب کاری نو بکر وزیبا کاری است ستودنی مستدام باشید

درود شاهرخ عزیز
ببخش دیر اومدم
لازم نیست بگم عالی بود
چون واضحه
بسیار از پر مغز بودن و فکر آمیز بودن قلمت لذت می برم
راهت راه آزادیه

شعرت ، از گنجی برون آورده ای؟

سلام و عرض ادب آقای شفیعی
زیبا بود لذت بردم

سلام و درود
به خواندن مطلبم دعوتید
محبت نموده نظر خود را مرقوم فرمائید
با تشکر
http://sherenab.com/News-View-6729.html
لینک فوق را انتخاب و با کلیک راست open link را کلیک کنید

وقتی چند روز درگیرم و دیر میرسم شرمنده ی دوستان میشم
آقا دیر رسیدیم ولی این شعر عالی بود
خیلی عالی

شاید چون من شعر اجتماعی و انتقادی خیلی دوست دارم...
ولی احساس می کنم همون حرفی که من با شعر کلاسیک و موزون میزنم رو شما در قالب شعر نو (که من بلد نیستم) می آفرینید

این شعر رو خیلی دوست داشتم
درود برشما جناب شفیعی عزیز