سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 26 آبان 1403
    15 جمادى الأولى 1446
      Saturday 16 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۲۶ آبان

        در اتاق کوچکم گم شده ام

        شعری از

        علی حاتمیان

        از دفتر سلام نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۴۲ شماره ثبت ۴۵۱۵۴
          بازدید : ۵۷۹   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        یک رعد و برق زمینی بود

        همان برق نگاهت در من

        در انزوا و تنهایی ها

        فکر کردن به تنهایی هایت بی من...

        در اتاق کوچکم گم شده ام

        لا به لای کتاب های نخوانده ام

        و ناخدایی که خبر می آورد

        از کشتی های غرق شده ام...

        دوباره مرا خواهی دید

        پس از اتمام خواب در بیداری

        ولی خواهم رفت از قلبت باور کن؛

        یک بلیط یکطرفه دارم به تنهایی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۲۹
        درود گرامی
        سپیدی بسیار زیبا و دلنشین خندانک خندانک خندانک خندانک
        فريدوني ( شهزاد)
        دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۰۷
        درود
        وحید کاظمی
        دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۰۵
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما
        پایدار باشید
        خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۴۰
        .................. خندانک خندانک خندانک .....................
        هزارااان درود خندانک خندانک خندانک
        .................. خندانک خندانک خندانک .....................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

        موسی مندلسون آهنگساز شهیر آلمانی، انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت. روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت. موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل او منزجر بود. زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند.
        فرمتژه به حقیقت از زیبایی، به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به موسی نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید : آیا می دانید که عقد انسانها در آسمان بسته می شود؟!
        دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت : بله، شما چه عقیده ای دارید؟ موسی گفت: من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: همسر تو گوژپشت خواهد بود!
        درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم: خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن! فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید. او سال های سال همسر فداکار موسی مندلسون بود...
        محمد رحیم کاظمی
        دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۴۶
        سلام
        زیباست
        دستمریزاد خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ ۲۱:۳۳
        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2