جمعه ۲ آذر
ترم اول علوم آزمایشگاهی شعری از توحید ایرانی نژاد
از دفتر لحظات تنهایی نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۴۳ شماره ثبت ۴۴۸۷۵
بازدید : ۵۶۰ | نظرات : ۱۴
|
دفاتر شعر توحید ایرانی نژاد
آخرین اشعار ناب توحید ایرانی نژاد
|
هفته ی قَبلم شد و آمد دوباره شنبه ای
شنبه ها رفت و ندارد بار برمن هفته ای !
یا رَب این هفته دگر خواهم ببندم برکمر
شال سعیی،آمده این دوره ی سُستی به سر
تا که اندیشه بیامد نخل دانش کاشتم
یاد آن ساعت بخیر،خواب خوبی داشتم !
این گذشت و بازهم برما خدا ثابت نشد
صد هُنرکرده کسی کاینجا بحق مُشرک نشد
درکلاس عشق وعرفان و ادب وارد شدیم
شرح عرفان داد استاد و همه ناقد شدیم
چونکه ازعشق سخن میبُرد استا بر زبان
جملگی احسنت گویان , نقد کردیم ناقدان
روز سختي بود از صبح تا به شب آموختيم
بعد شام از خستگي سر بر مُتکا دوختيم
روز یک شنبه بیامد برشُدیم ازخواب ناز
روز را درسی نبودش، بلکه بود آواز و ساز
نصف گشتیم چون رسید صبح دوشنبه پیش ما
نصف بودند درکلاس و نصف درخواب و صفا
باز می لرزد دل و دست و زبان دانی چرا؟!
چونکه آمد وقت شیمی، آمده وقت بلا!
ظهر چون بربست رخت و خواست عصری در رسد
فکر ناکردیم ما را خوابمان تا شب بَرَد!
شب قرارم بود کز درسم خورَم پیمانه ای
آن شبم پُرکرد تا صبح بازی رایانه ای!
روز چون بنمود رُخ برمن تو گویی زهر بود
زان سبب چون پا شُدم صُبحی نبود و ظهر بود!
خواندن شرح بدن را خواستم چون صبح رسد
سال اتمامم شد ومن خوانده ام 10ازسه100!
لرزش اندر این دل ودست و زبان باشد شدید
نابغه علت مجو،داریم شیمی با حمید !
صد خدا را شُکر، کان ساعت بخوبی بگذراند
زان پَسَش هیچم به دست و پای لرزشها نماند
چونکه آمد وقت بازی و جمیعاً مُلعبیم!
لیک با اندک اشاراتی نمودن،مُقنعیم
سرتکان دادن در آن تاریکی از بهر غنا
خود دلیلی بهر استاد است: درک درسها!!
روز چارهفته آن روز خوشی وخستگی
باز پایان یافت بآزادی پس پَربَستگی!
روزهای باقی هفته ببستم عهد سخت
باشم اینجانب به نزد درس ،نی بر روی تخت
لیک این ایام بُگذشت همچو یک برق سریع
همچنان طبق گذشته بودم از خواندن بَریء
خورده شرحی بود از سیمای کل هفته ام
مخلص متن همین است : من از دست رفته ام...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا قلم می زنید
امیدوارم موفق باشید