پیمان گریز

حضرت استاد م خیلی خیلی خوشحالم که دوباره خادمی قلم گوهربارتان می نمایم مقدتان گلباران

درود برادربزرگوارم
زیبا ودلنشین بود
احسنت

درود گرامی
غزلی ناب و زیباست

درود بر شما

............. .................
درود همشعر خوبم
زیباااا بود
سپااااس
.............. ................
هدیه به اهالی خوب شعر ناب

مردی بودا را دشنام داد، هیچ نگفت و آن ده ترک نمود. مرد را گفتند که دانی چه کس را ناسزا گفتی؟ گفت: ندانم. گفتند که بودا بود، عارفی بزرگ است. پس مرد بر زندگی اش بیمناک گشت. در پی اش رفت و روزی دیگر او را یافت. بر پایش افتاد و بخشش طلبید. گفت: “تو که هستی و چه می خواهی؟ طلب عفو از چه روی است؟” گفت: “دیروز تو را دشنام دادم، حال نادم هستم و طلب بخشش دارم.”
گفت: از امروز بگو، من از دیروز هیچ نمی دانم.

آفرین دوست عزیزم
خیلی عالی سروده اید
لذت بردم

بیان جذابی دارید
درود بر شما

جانم آزرده دلم غم­ زده بغضم به گلو
جز همو کس نتواند که کند درمانش
درودهابزرگمهر.بسیارزیباسرودیدودلنشین...دیرزی وهمواره شاد

درود ها جناب عسکرزاده ی عزیز....
مشتاق خواندنتان بودم بزرگوار...خوشحالم مجدد خواندم از قلم توانای تان
درود بر شما

سلام وعرض ارادت استادعسکرزاده گرانقدر
سعادتی نصیبم شددراین محفل گرم هم خواندنتان نصیبم شد
بسیار ناب .زیبا وستودنی
درودبرشما
شادزی

درود برشما بزرگوار
خیلی هم قشنگ

درود به جناب عسکرزاده ی عزیز و قلم پر احساسشان

درود
مانا باشید

درود بر شاعر محبوبم
لذت می برم از خواندن اشعارتان
با حس اساطیری پنهان در آن

جانم آزرده دلم غم­ زده بغضم به گلو
جز همو کس نتواند که کند درمانش

درودها بزرگوار..
زنده باد..

درود شاعربانوی گرامی

خوشحالم از حضور ارجمندتان
پرزمان است که به این سایت نیامده بوده و از شما نخوانده ام. بخت اگر یار شد امروز به پروفایلتان سر میزنم.

شادی و سربلندی تان آرزوست.
با مهر

سلام و درودها برشما شاعر گرامی
زیبا بود
دستمریزاد شاعر گرامی

سلام عسکر زاده عزیز بسیار زیبا وخوش نقش سروده اید بزرگوار