پنجشنبه ۸ آذر
|
دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم
|
چه شبها بي تو دامانم ز خونِ ديده تر كردم
چه شبها تا سحر با يادِ عشقِ تو به سر كردم
چه شبها در خيالِ خود تو را بيهوده مي جستم
به دنبالت به هر كوي و به هر برزن سفر كردم
چه شبها سر به ديوارِ غم تنهاييم بود و
ز هجرت خونِ دل جاري ز چشمم چون گهر كردم
چه شبها دردِ هجرت بود چون بار گران بر دل
نپنداري كه حتی يك دم از عشقت حذر كردم!!
چه شبها خيره ماندم بر در و ديوارِ تنهايي
به قابِ خالي از عكسِ تو با حسرت نظر كردم
چه شبها سوختم دزدانه چون شمعِ سحرگاهي
به آتش همچو پروانه ز هجرت بال و پر كردم
چه شبها نازنينم توي خوابم آمدي اما
به اين رؤياي بيهوده نگاهي بي ثمر كردم
چه شبها زهرِ دلتنگي به كامم بود و جانم را
به يادِ شورِعشقِ نوجواني پر شرر كردم
چه شبها با " فريدون مشيري" همسفر بودم
در آن شبهاي مهتابي از آن كوچه گذر كردم!
سليماني مقدم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
در آن شبهاي مهتابي از آن كوچه گذر كردم!................
حظ بردم از غزل زیبایتان استاد....قلم زیبانگارتان زرین در دستان توانایتان
..............................................................