سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        قبله ای دیگر

        شعری از

        محسن ملک زاده(رهگذر)

        از دفتر از زهره تا عطارد نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۹:۰۸ شماره ثبت ۴۴۳۷۸
          بازدید : ۶۶۴   |    نظرات : ۶۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محسن ملک زاده(رهگذر)
        آخرین اشعار ناب محسن ملک زاده(رهگذر)


        بسمه تعالی

        اشک در چشمِ ترم هیچ به جز تکرار نیست
        راهِ پیوندِ دلت با دلِ من هموار نیست

        از بناهای کهن،تجربه ام فهمیده است
        مانده از عشقِ نخستین فقط آوار نیست

        مثلِ یک شهر که با دود و دمش خو کرده است
        مردنم در تو اگر دیر،ولی دشوار نیست

        لای موهای سپیدم رخ یک زن خفته است
        نذرِ او موی سیاهی که به سر بسیار نیست

        در تلاقی به نگاهت نفس از سینه پرید
        رسمِ کشتن قبلِ هر تیر مگر اخطار نیست

        همچو یک کودک گستاخ که در مدرسه زیست
        بودنت با من اگر سخت ولی اجبار نیست

        سرزمینی زده از عشق نمیخواهیم چون
        در زمینی زده از عشق دلی بیدار نیست

        رو به هر آینه بردم ترکی خورد و شکست
        بخت از بنده نوازی هدفش آزار نیست


        ساده گویم نفری جای تو در قبله نشست
        پر کشم سوی خدایی که ز،کس بیزار نیست.

        م.م،رهگذر

        ۹ بهمن ۹۴

         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۴۵
        رو به هر آینه بردم ترکی خورد و شکست

        بخت از بنده نوازی هدفش آزار نیست





        ساده گویم نفری جای تو در قبله نشست

        پر کشم سوی خدایی که ز،کس بیزار نیست.

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودبرادرخوبم
        بسیارزیبا قلم زدی
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۴۳
        ساده گویم نفری جای تو در قبله نشست

        پر کشم سوی خدایی که ز،کس بیزار نیست..................... خندانک

        این بند شعرتان بسیار دوست داشتم گرامی خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۰۵
        درود گرامی
        غزلی ناب و زیباست خندانک خندانک خندانک
        نجمه طوسی (تینا)
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۲۱:۰۸

        سلام بر شاعر گرامی
        این غزل از لحاظ فنی باید بیشتر پردازش شود . قافیه ها درست هست ولی از لحاظ مفهوم و وزن اشکال دارد .

        اشک در چشمِ ترم هیچ به جز تکرار نیست(دوازده هجا )

        راهِ پیوندِ دلت با دلِ من هموار نیست( چهارده هجا )



        از بناهای کهن،تجربه ام فهمیده است( چهارده هجا)

        فاعلاتن / فاعلاتن / فعلاتن / فع لن
        مانده از عشقِ نخستین فقط آوار نیست( سیزده هجا )



        مثلِ یک شهر که با دود و دمش خو کرده است(سیزده هجا )

        مردنم در تو اگر دیر،ولی دشوار نیست( سیزده هجا )



        لای موهای سپیدم رخ یک زن خفته است( چهارده هجا )

        نذرِ او موی سیاهی که به سر بسیار نیست( چهارده هجا )



        در تلاقی به نگاهت نفس از سینه پرید

        رسمِ کشتن قبلِ هر تیر مگر اخطار نیست



        همچو یک کودک گستاخ که در مدرسه زیست

        بودنت با من اگر سخت ولی اجبار نیست



        سرزمینی زده از عشق نمیخواهیم چون

        در زمینی زده از عشق دلی بیدار نیست



        رو به هر آینه بردم ترکی خورد و شکست

        بخت از بنده نوازی هدفش آزار نیست





        ساده گویم نفری جای تو در قبله نشست

        پر کشم سوی خدایی که ز،کس بیزار نیست.

        برای اینکه بهتر متوجه وزن شوید تعداد هجاهای هر مصرع را بشمارید . مثل بخش کردن .
        پر / ک/ شم / سو / ی / خ / دا/ یی/ ک/ز/کس/بی/زار/ نیست.چهارده بخش یا هجا دارد .بر وزن :
        فاعلاتن / فاعلاتن / فعلاتن / فعلن
        تمام مصرع ها باید بر همین وزن باشند .
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۰۴
        سلام
        خوشحالم که شعر زیبای شما را میخوانم
        ممنون
        راستی ...........ممنون از اینکه هستی خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۲۰
        رسمِ کشتن قبلِ هر تیر مگر اخطار نیست
        حرف برای گفتن و پیام برای رساندن و احساس برای انتقال...فراوان بود در این اثر زیبا، دوست عزیز خواندن سطر سطر این اثر حال و هوای جداگانه ای داشت و مهم اینکه در کل دارای انسجام و پیام کلی است. بسیار خوب بود و بهره بردم و درود بر شما خندانک
        وحید کاظمی
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۲۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر دکتر گرامی
        بسیار عالی
        من خیلی خوشم اومد
        مرحبا بر شما
        صفیه پاپی
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۵۱
        .................... خندانک خندانک خندانک ...........................
        رود بر دکتر خوش ذوق شعر ناب خندانک
        بازهم اثری زیباااا و دلنواز قلم زدید خندانک خندانک
        گرچه معتقدم توان شما بسیااار بیشتر از این است
        ممنون بابت انتشار آن خندانک خندانک
        ..................... خندانک خندانک خندانک ..........................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب خندانک

        پشتش‌ سنگین‌ بود و جاده‌های‌ دنیا طولانی. می‌دانست‌ كه‌ همیشه‌ جز اندكی‌ از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته‌ می‌خزید، دشوار و كُند؛ و دورها همیشه‌ دور بودند. سنگ‌پشت‌ تقدیرش‌ را دوست‌ نمی‌داشت‌ و آن‌ را چون‌ اجباری‌ بر دوش‌ می‌كشید. پرنده‌ای‌ در آسمان‌ پر زد، سبك؛ و سنگ‌پشت‌ رو به‌ خدا كرد و گفت: این‌ عدل‌ نیست، این‌ عدل‌ نیست. كاش‌ پُشتم‌ را این‌ همه‌ سنگین‌ نمی‌كردی. من‌ هیچ‌گاه‌ نمی‌رسم. هیچ‌گاه. و در لاك‌ سنگی‌ خود خزید، به‌ نیت‌ ناامیدی.
        خدا سنگ‌پشت‌ را از روی‌ زمین‌ بلند كرد. زمین‌ را نشانش‌ داد. كُره‌ای‌ كوچك‌ بود. و گفت: نگاه‌ كن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ كس‌ نمی‌رسد. چون‌ رسیدنی‌ در كار نیست. فقط‌ رفتن‌ است. حتی‌ اگر اندكی. و هر بار كه‌ می‌روی، رسیده‌ای. و باور كن‌ آنچه‌ بر دوش‌ توست، تنها لاكی‌ سنگی‌ نیست، تو پاره‌ای‌ از هستی‌ را بر دوش‌ می‌كشی؛ پاره‌ای‌ از مرا.
        خدا سنگ‌پشت‌ را بر زمین‌ گذاشت. دیگر نه‌ بارش‌ چندان‌ سنگین‌ بود و نه‌ راه‌ها چندان‌ دور. سنگ‌پشت‌ به‌ راه‌ افتاد و گفت: رفتن، حتی‌ اگر اندكی؛ و پاره‌ای‌ از «او» را با عشق‌ بر دوش‌ كشید.
        فرهاد مهرابی
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۳۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام و عرض ادب جناب رهگذر بزرگوار
        بسیار زیبا
        غزلی ناب و دلنشین
        درود بر شما
        لذت بردم

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۵۲
        درود بر شما شاعر گرامی


        لای موهای سپیدم رخ یک زن خفته است

        نذرِ او موی سیاهی که به سر بسیار نیست

        زیباست بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        علی غلامی
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۴۲
        سلام و عرض ادب جناب رهگذر بزرگوار
        بسیار زیبا
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک
        محسن زندی
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۱۹
        عالیست داداش گلم

        ساده گویم نفری جای تو در قبله نشست

        پر کشم سوی خدایی که ز،کس بیزار نیست.
        پایدارباشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسيحا الهیاری
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۴۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک عاليست
        علیرضا کاشی پور محمدی
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۱۰
        خندانک خندانک خندانک
        آفرین
        فريد عباسي
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۱۸
        درود بر شما خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۳۹
        چه محشری کردی رفیق!
        هزاران مرحبا خندانک خندانک خندانک
        جعفر جمشیدیان تهرانی
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۳۸
        درود و افرین
        خندانک خندانک خندانک
        محمد دهقانی هلان
        دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ۲۰:۴۳
        درود برادر
        زيباست و چشم نواز
        ردیف ها جای نیست اگر است می بود فی الواقع ردیف تر می شد
        موفق باشید خندانک
        عباس یزدی (طوفان)
        سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۴۰
        سلام خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بسیار زیبا و نغز و سلیس
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی   صادقی
        سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۳۲
        سلام ودرودتان باد .بسیار عالی ./ خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۰۳
        جناب آقای ملک زاده ی عزیز، سلام علیکم.
        ...................................................................
        عذرِ تاخیرم رابپذیرید.
        .............................................
        وحقیر، فقط نظرِ خودم راعرض می کنم.باپوزش ازهمه.
        .......................................................................................
        دربابِ محتوا، صحبت نمی کنم که گاهی بسیار زیباست ودرجاهایی هم احتیاج دارد به نگرشی دیگر.ولی دربابِ وزن.
        .............................................................................
        اَش ،ک ،دَر ،چَش/ ،مِ ، تَ ،رَم ،هی/ ،چ ،بِ ،جُز ، تِک/ ،را ، ر ،نی ، س/ت
        فاعِلاتُن، فَعِلاتُن ،فَعِلاتُن ،فاعِلات..........
        گاهی شاید(که نه،حتماً) به ضرورت پیش می اید درشعر،که به خاطرِ استفاده ازاختیاراتِ شاعری،تعدادِ هجاها کم ویا بیشترشوند (البته معقول) وبه شکلی که به زیبایی و،وزنِ شعرلطمه ای نزنند.........مثلاً دوهجای کوتاه، تبدیل شود به یک هجای بلند ویا........(به شکلی دیگر)اگردقتّ کرده باشید اکثرِ سروده ها،به صورتِ طبیعی.......تعدادِ هجاهایشان.سی ویک ،سی ودو......چهل وشش.چهل وهفت.........ووووووو.می باشند (عرض کردم اکثرِ سروده ها)دراینکه وزنِ مشکلی رابکارگرفته اید ،حرفی نیست ،ولی بنده فقط درمصرعِ سوم وهفتم( اگراشتباه نکرده باشم)......یک سکته ی ملیح می بینم ولاغیر......
        خسته نباشید دوستِ گرامی ومجدّد ازشما وهمه ی دوستان پوزش می طلبم.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امید مرادی
        چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۴۰
        احسنت محسن عزیز خندانک خندانک
        جمشید خورشید
        چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۰۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محسن ملک زاده(رهگذر)
        چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۹:۵۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4