سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 دی 1403
    21 جمادى الثانية 1446
      Saturday 21 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱ دی

        زنی آمد به کعبه...

        شعری از

        محمدعلی جعفریان(عاشق)

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۵۹ شماره ثبت ۴۴۲۲۹
          بازدید : ۴۶۵   |    نظرات : ۴۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمدعلی جعفریان(عاشق)
        آخرین اشعار ناب محمدعلی جعفریان(عاشق)

        زني آمد به كعبه
         
        نذر مادرسرالاسرار آفرینش علی (ع) فاطمه بنت اسد
        (سلام الله علیها)
         
        زني آمد به كعبه يا علي گفت
        زمين لرزيد آندم تا علي گفت
         
        نبودش چاره اي جز كعبه رفتن
        به مادر اين طريقت را علي گفت
         
        به ديوار حرم سا ييد تن را
        غم بي مونسي را با علي گفت
         
        همه بودند شاهد گردِ كعبه
        كه مام آن شهِ يكتا علي گفت
         
        زمين لرزيد و كعبه مست گرديد
        تو گويي كعبه با مولا علي گفت
         
        ره از ديوار كعبه باز گرديد
        حرم با جمله مافيها علي گفت
         
        به مهماني ايزد چون درآمد
        ندايي آمد از بالا علي گفت
         
        هنيئاً لك ايا شبگردِ عاشق
        به عشقت بادۀ مينا علي گفت
         
        دوباره يا علي گفت و برآمد
        به هم ديوار چون زيبا علي گفت
         
        وَ پيچيد اين سخن سرتا سر شهر
        كه امشب مكه با بطحا علي گفت
         
        به بزم لي مع اللـّهي چه گفتند
        كه موسي با دم عيسي علي گفت
         
        خبر را هر كه بشنيد از زن و مرد
        قرارش رفت تا فردا علي گفت
         
        ندارد سابقه اينسان تولّد
        چو بشنيد اين سخن ترسا علي گفت
         
        مسيحا هم نمي فرمود باور
        كه ديشب نخلۀ سينا علي گفت
         
        خبر آمد به احمد كاي خردمند
        برون آ از حرا  صحرا علي گفت
        به شوق روي او فرمود تعجيل
        به مكه آمد و آنجا علي گفــــت
         
        كه ناگه بار ديگر كعبه لرزيد
        چو احمد خواجۀ لولاك علي گفت
         
        برون آمد به تسبيح و به تهليل
        يد الله فــــوق ايد ينا علي گفت
         
        دو چشم بسته را بگشود حيدر
        چو احمد عاشقانه يا علي گفت
         
        وَبا نازي كه از چشمش تراويد
        توگـويي لؤلؤ لا لا علي گفـــت
         
        وَ آن كس كو به همراهِ رُسل بود
        به گوش خواجۀ عــــقبا علي گفت
         
        وَ خيس از شرم ايشان مهر گرديد
        به خلوتگاهِ خود تنها علي گـفــــت
         
        براي گفتن اين مدح عاشق
        به شوق مهدي زهرا علي گـفـت
         
        محمد علي جعفريان(عاشق)-1375
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۲۷
        هنيئاً لك ايا شبگردِ عاشق


        به عشقت بادۀ مينا علي گفت...........درودتان استاد....اجرتان با مولا خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۴۷
        زمين لرزيد و كعبه مست گرديد


        تو گويي كعبه با مولا علي گفت





        ره از ديوار كعبه باز گرديد


        حرم با جمله مافيها علي گفت





        به مهماني ايزد چون درآمد


        ندايي آمد از بالا علي گفت


        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استاد
        بسیارزیبا بود
        احسنت خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۰۴
        درود بزرگوار
        آیینی زیبا و شورانگیز
        خرم و خوش باشید خندانک خندانک خندانک
        سما همدانی
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۴:۴۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سلام استاد
        بسیار زیبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حضرت علی (ع) پشت و پناه همه باشد ان شاا...
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        اسفندیار گلزار
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۵۱
        درود بر برادر بزرگوار
        مسيحا هم نمي فرمود باور
        كه ديشب نخلۀ سينا علي گفت
        مولا علی یارت خندانک خندانک خندانک
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۰۱
        استاد گلزار هميشه استاد مايي علي يارتان خندانک
        وحید کاظمی
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۳۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مثل همیشه عالی
        یا علی مدد
        صفیه پاپی
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۳۹
        ................... خندانک خندانک خندانک .......................

        زمين لرزيد و كعبه مست گرديد
        تو گويي كعبه با مولا علي گفت
        خندانک
        خندانک
        مسيحا هم نمي فرمود باور
        كه ديشب نخلۀ سينا علي گفت
        خندانک
        خندانک

        درود استاد خوبم خندانک
        بسیااار زیباااا بود و فاخر خندانک خندانک خندانک
        اجرتان با شاه مردان خندانک خندانک
        و سپاس بابت انتشار آن خندانک خندانک
        ..................... خندانک خندانک خندانک .........................

        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

        جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: «بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟»
        همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد. بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: «آری من مسلمانم.»
        جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا. پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند. جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که می‌خواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد. پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
        جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: «آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟»
        افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیش‌نماز مسجد دوختند. پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت: «چرا نگاه می‌کنید؟ به خدا قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی‌شود!»
        بهاره ترابی (بهارنارنج)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۰۱
        صورت پیوند جهان بود علی بود
        تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود

        شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود
        سلطان سخا و کرم و جود علی بود

        هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم ایوب
        هم یونس و هم یوسف و هم هود علی بود

        هم موسی وهم عیسی وهم خضر و هم الیاس
        هم صالح پیغمبر و داوود علی بود

        عیسی به وجود آمد و در حال سخن گفت
        آن نطق و فصاحت که در او بود علی بود

        مسجود ملائک که شد آدم ز علی بود
        در قبله محمد بود ، مقصود علی بود

        از لحمک لحمی بشنو تا که بیایی
        کان یار که او نفس نبی بود علی بود

        آن شاه سرافراز که اندر شب معراج
        با احمد مختار یکی بود علی بود

        محمود نبودند کسانی که ندیدند
        کاندر ره دین احمد محمود علی بود

        این کفر نباشد سخن کفر نه این است
        تا هست علی باشد و تا بود علی بود

        آن قلعه گشايي كه در حلقه خيبر
        بركند به يك حمله و بگشود ، علي بود

        آن گرد سرافراز كه اندر ره اسلام
        تا كار نشد راست نياسود ، علي بود

        آن شير دلاور كه براي طمع نفس
        بر خوان جهان پنجه نيالود ، علي بود

        سر دو جهان جمله ز پنهان و ز پيدا
        شمس الحق تبريز كه بنمود ، علي بود

        علی یارتون بسیار زیبا خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۳۸
        استاد بزرگوار درودها بر شما

        آیینی پرشکوهی بود
        اجرتان با مولا
        پاینده باشید خندانک خندانک خندانک
        زهرا منصوری
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۹:۲۰
        خندانک خندانک خندانک
        عالی بود

        علی یارتان خندانک
        ایمان نوش آذری
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۲۲:۱۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسعود احمدی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۵۴
        درودی دگر باره بر شما...
        دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک


        بیتی از آخرین سروده ام :

        یک شب دوباره خشم خود را جار خواهم زد !

        در ناف « تهرانسر » خودم را دار خواهم زد !
        محمدعلی جعفریان(عاشق)
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۰۹
        نقدر در مزرعه ماندم


        خیالم برد صاحب آنم


        مترسکم


        کودنِ مغز پوشالی......ایمان نوش آبادی

        لطف کردید

        مقدمتان گلباران خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد رحیم کاظمی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۹:۵۵
        سلام و درود هابرشما بزرگوار
        خیلی قشنگ و زیبا ست
        دستتان درد نکنه شاعر گرامی خندانک خندانک خندانک
        جوادرحیمی(راحم)
        شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۵۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        اسماعیل علیخانی
        سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۵۷
        سلام
        اجرتان با مولا
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1