سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        قمار

        شعری از

        محسن ملک زاده(رهگذر)

        از دفتر از زهره تا عطارد نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۲۲:۰۹ شماره ثبت ۴۳۸۵۶
          بازدید : ۷۵۳   |    نظرات : ۴۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محسن ملک زاده(رهگذر)
        آخرین اشعار ناب محسن ملک زاده(رهگذر)

        مرگ آری و لیکن مرد نیست
        هیچ مردی جدا از درد نیست


        مادرم!راست می گفتی که عشق
        مثلِ غم منحصر به فرد نیست


        "کوچه" یا جوی یا مهتاب نیز
        بی تو درمانِ تنها گرد نیست


        عشق ،آتش فشانِ زندگی ست
        کز تبش در سینه قلبی سرد نیست


        در قماری که ره انداخته ست
        دلْ شکستن که دستاورد نیست


        قصه بس کن که در بازیِ عشق
        مرگ آری و لیکن مرد نیست.

        قمار
        محسن ملک زاده
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ ۱۷:۵۰
        سلام بر بهترین دوست جوان و دکتر دنیا و شاعرمان اقا کیفوریم به خدمتگذاریت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۱۱
        عشق ،آتش فشانِ زندگی ست

        کز تبش در سینه قلبی سرد نیست.............. خندانک

        رندانه بود ونیک نشان راه در هزارتوی بیراهه بازی عشق خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۴۱
        قصه بس کن که در بازیِ عشق

        مرگ آری و لیکن مرد نیست.
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود برادرخوبم محسن
        بسیارزیبا قلم زدی خندانک خندانک خندانک
        البته وزنش روان نیست
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ ۱۷:۴۲
        درود گرامی
        شرحی زیبا و متفاوت بر حضرت عشق
        دستمریزاد
        خرم و خوش باشید خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۳۲
        افرین محسن عزیز
        زیبا بود و یکم سخت بود خواندنش برام
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۵۴
        دوست عزیز جناب ملک زاده ، کمی با معنای فلسفی شعر اختلاف نظر دارم . اما...اما آنقدر زیبا و خوب بود که هنوز در سطری که گفته بودی :
        \"کوچه\" یا جوی یا مهتاب نیز
        بی تو درمانِ تنها گرد نیست
        در حال خوبی هستم . زیبا بود و دلنشین و خیال انگیز نیز... درود بر شما خندانک
        وحید کاظمی
        پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۰۶
        درود بر شما داداش گلم
        بسیار عالی
        مرحبا
        گل کاشتی
        صفیه پاپی
        پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۳۰
        ........................ خندانک خندانک خندانک ....................
        درود بر دکتر خوش ذوق شعر ناب خندانک
        زیباااا سرودید و محتوای خوبی داشت .والبته توان شما را خیلی بیشتر از این می دانم.
        شاد باشید و همواره بسرایید خندانک خندانک
        ......................... خندانک خندانک خندانک ...................
        در كوچه‌اي چهار خياط مغازه داشتند. هميشه با هم بحث مي‌كردند. يك روز، اولين خياط يك تابلو بالاي مغازه‌اش نصب كرد. روي تابلو نوشته شده بود: «بهترين خياط شهر»
        دومين خياط روي تابلوي بالاي سردر مغازه‌اش نوشت:
        «بهترين خياط كشور»
        سومين خياط نوشت: «بهترين خياط دنيا»
        چهارمين خياط وقتي با اين واقعه مواجه شد روي يك برگه كوچك با يك خط كوچك نوشت:
        «بهترين خياط اين كوچه»
        ...
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۴۴
        جناب آقای ملک زاده ی عزیز، سلام علیکم.
        .................................................................
        می دانم که وقتی ،مضمونی درذِهنِ شاعرجای می گیرد ،تاقلم به دست نگیرد وننویسد، راحتش نمی گذارد..........ولی می شود گاهی برای بیانِ مضمون، وزنِ راحت تری هم درنظرگرفت...خسته نباشد بزرگوار...زیباست.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ ۰۸:۵۳
        درود جناب ملک زاده بزرگوار

        زیبا بود و عالی کمی با غزل های پیشین تفاوت داشت

        ولی همچنان قلمت محکم است .

        لذت بردم دستمریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ ۱۲:۴۰
        احسنت دوست گرامی
        زیبا سرودید
        درود بر شما
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۴۵
        سلام
        محسن جان تو از اوون دسته دامهایی هستی که خیلی خوب فکر میکنی
        و خیلی خوب مصراع ها را خلق میکنی
        با ارزشی برای من
        و میدانم که مسیرتان درست است
        همیشه دنبال میکنم کارهایت را خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۴۶
        راستی عکس خنده ات را دوست تر داریم
        از طرف همه سایت نویی ها
        مهدی صادقی مود
        پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۴۷
        درود برشما
        خیلی هم قشنگ
        خندانک
        مادرم!راست می گفتی که عشق
        مثلِ غم منحصر به فرد نیست خندانک
        اسفندیار گلزار
        شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۴۷
        درود بر شما زیبا سروده اید خندانک خندانک خندانک
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۵۷
        درود برشما زیبا بود خندانک
        جواد صارمی
        دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۴ ۲۳:۲۴
        زیبا بود خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7