سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        خادمین کعبه( اول)

        شعری از

        عباس زارع میرک آبادی

        از دفتر حدیث حکمت نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۰:۴۲ شماره ثبت ۴۳۷۴۳
          بازدید : ۵۷۲   |    نظرات : ۲۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباس زارع میرک آبادی

        خادمين كعبه( اول)
         خانه ي  كعبه  بنا   کردند   سخت      
                    مومنان  از   خانه اش   بردند   بخت
        این چنین شاد از حضور خانه اش     
                      نوش مي كردند مي از پيمانه اش
        بعد از آن  كفرآمد آنجا را  گرفت    
                        اندرون  آمد دو صد سنگ خرفت
        بت پرستان خانه را   والي  شدند    
                       اندرون  مشغول   رمّالي    شدند
        باز آمد يك رسول  از   سوي  او     
                      خانه خالي شد ز بت    از  روي   او
        چند گاهي حّق درون   خانه   بود    
                       والي   آن   با   خدا    همخانه   بود
        باز شرك آمد نفاق افكند  سخت    
                         ظالمي شد والي و برگشت  بخت
        چون  به   تاريخش  نظر انداختم    
                        مشرکان در خانه اش  من    يافتم
        بت  به  ظاهر  ني  درآمد  اندرون    
                        لیک باطن  شرک و  بت  آمد درون
        خود پرستان والي حق  گشته اند   
                         خادم  خانه  به  ناحق  گشته اند
        دستها دردست شيطان  كرده اند    
                        ظالمان را سخت پيمان كرده اند  
        درعجب بودم كه خانه مال اوست       
                      دشمنش داده نداده دست دوست  
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۲۰:۳۱
        سرورم مسائل تاریخی و قرانی را خوب و زیبا و با زبان شیوا ترسیم نمودید دست مریزاد گرانقدر عزیز جناب زارع دوست داشتنی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۵۷
        بگمانم بت پرستی بهتراز خودپرستی ست......اولی از خودبیرون آمده اما
        دومی هنوز گرفتار نفس خویشست..........بهره بردم از زیباشعرتان استاد خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۴۱
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارم
        عالی بود
        احسنت خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۷:۳۵
        درود استاد عزیز
        بسیار بجا و زیبا
        مرگ بر آل سعود ملعون خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۰۴:۵۶
        علاوه بر آنچه از استاد عزیزم می آموزم و معانی و اندیشه های ناب را بیشتر می شناسم ، بایستی بعنوان درس پس دادن عرض کنم که دوکعبه در اختیار شیطان است. یکی کعبه ظاهری ، که همگی می بینیم و دوم کعبه باطنی که اغلب تحت حکم و امر شیطان نفس و امیال ما قرار دارد . دل آدمی زیر سایه عقل ، چه عذاب ها و نامهربانی ها که نمی بیند . کعبه دل که جای خداست و خانه او... امروز توسط خود انسان به تنهایی و بی مهری دچار شده...
        دوست و استاد عزیز جناب زارع باز هم سپاس از قلم و اندیشه شما و درود بر شما خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۵۱
        جناب آقای میرک آبادی عزیز، سلام علیکم.
        ..................................................................
        زیباست ومتفاوت باآنچه که معمولاً دراین موارد سروده می شود.
        خسته نباشید بزرگوار......فقط(باپوزش) این مصرع رابازنگری بفرمایید
        (نوش می کردند مِی از، پیمانه اش)
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۱۶:۰۹
        درود استاد بزرگوار ناب

        می آموزیم از کلاس درس پربارتان

        عالی بود

        پاینده باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد رحیم کاظمی
        يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۱۸:۱۷
        سلام ودرودبرشمااستادگرانقدر
        سروده ای زیبا وارزشمند
        دستمریزاد خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۳۶
        سلام
        دوست و استاد بزرگوارم
        ممنون
        زیبا بود
        خندانک خندانک
        عظیمه ایرانپور
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۳۷
        درود بر شما و قلمتان
        اجرتان با حضرت دوست خندانک
        منصور شاهنگیان
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۵۳

        ضمن تبریک به کلام و بیان شما ...

        کاش در یک حرکت خود جوش و تا ادای احترام و حفظ شخصیت و کرامت ما

        ایرانیان با فرهنگ ، توسط زمامداران عربستانی ،

        از مسافرت به دیار این از خدا بی خبران و نوکیسه گان ِ تازه به دوران رسیده ،

        جدا ، خود داری میکردیم ... یعنی میشود ؟
        علیرضا کاشی پور محمدی
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۰۲
        درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۵۶
        درود برشما استادزارع پاینده باشید خندانک خندانک خندانک
        محمد رضا نظری(لادون پرند)
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۳۳
        درود برادر بزرگوارم

        واقعا زیبا و به جا بود

        مرحبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۰۳
        درود بر استاد خوبم
        مرحبا بر شما
        خیلی خیلی عالی بود
        صفیه پاپی
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۰۷
        .............................. خندانک خندانک خندانک ............................
        درود استاد خوبم خندانک خندانک
        زیبااا بود خندانک خندانک خندانک
        ............................. خندانک خندانک خندانک ..............................
        شغالی به درونِ خم رنگ‌آمیزی رفت و بعد از ساعتی بیرون آمد, رنگش عوض شده بود. وقتی آفتاب به او می‌تابید رنگها می‌درخشید و رنگارنگ می‌شد. سبز و سرخ و آبی و زرد و. .. شغال مغرور شد و گفت من طاووس بهشتی‌ام, پیش شغالان رفت. و مغرورانه ایستاد. شغالان پرسیدند, چه شده که مغرور و شادکام هستی؟ غرورداری و از ما دوری می‌کنی؟ این تکبّر و غرور برای چیست؟ یکی از شغالان گفت: ای شغالک آیا مکر و حیله‌ای در کار داری؟ یا واقعاً پاک و زیبا شده‌ای؟ آیا قصدِ فریب مردم را داری؟
        شغال گفت: در رنگهای زیبای من نگاه کن, مانند گلستان صد رنگ و پرنشاط هستم. مرا ستایش کنید. و گوش به فرمان من باشید. من افتخار دنیا و اساس دین هستم. من نشانه لطف خدا هستم, زیبایی من تفسیر عظمت خداوند است. دیگر به من شغال نگویید. کدام شغال اینقدر زیبایی دارد. شغالان دور او جمع شدند او را ستایش کردند و گفتند ای والای زیبا, تو را چه بنامیم؟ گفت من طاووس نر هستم. شغالان گفتند: آیا صدایت مثل طاووس است؟ گفت: نه, نیست. گفتند: پس طاووس نیستی. دروغ می‌گویی زیبایی و صدای طاووس هدیه خدایی است. تو از ظاهر سازی و ادعا به بزرگی نمی‌رسی.

        مثنوی معنوی خندانک
        مجنون ملایری
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۶:۴۵
        باسلام بسیار عالی استاد عزیز
        روح اله عسگری
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۲۰:۱۰
        درود استاد عزیزم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۲۰:۱۹
        درود استاد گرامی
        زیبا سرودید و پرمعنا
        احسنت...
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        9