يکشنبه ۲۷ آبان
در نیستی عشق خیمه زد شعری از سمیه شاکری
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۰۲ شماره ثبت ۴۲۹۷۳
بازدید : ۳۸۳ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب سمیه شاکری
|
در نیستی عشق خیمه زد
به سجده رفتم
سبحان ربی الاعلی و بحمده
الله اکبر
در سجده عشق بود
در سجده ...
و انگشتم چهار تکبیر زد
چهار روزنه باز شد
ومحمد (ص)
خسوف و کسوف
زمین و زمان
در سجود
در رکعتی رو به
روشنایی خورشید
روشنایی ماه
باد می وزید
مضطرب ، سرگردان
و جهان تکرار و تهی می شد از خوشبختی معصوم و جاهلیت نا آرام
پر بودند
ناودان ها از گنجشک های مرده
دستها از برگ های پاییزی
درون غار رفتم
اقراء باسم ربک الذی خلق
محمد (ص) در محراب
خو گرفته به صدای طنین انداز
رو به محمد (ص) کردم
یا محمد(ص)
من آدمیت را به آب ، آتش و خاک پیوند خواهم زد
زمین و زمان را به صلیب خواهم کشید
که آدمیت کل هستی ست
در سجده عشق بود
و انگشتم چهار تکبیر زد
چهار روزنه باز شد
و محمد(ص)
کل هستی ست
وقتی عشق در نیستی ست خیمه زد
و نیستی در عشق
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.