پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر سید مصطفی رادحسینی
آخرین اشعار ناب سید مصطفی رادحسینی
|
تو این سکوت برزخی ، خیلی دلم گرفته باز
آره با این قلب یخی ، خیلی دلم گرفته باز
تو این هجوم لعنتی ، نمیدونم چه کار کنم
حالا شدم یه پاپتی ، نمیدونم چه کار کنم
اما می خوام یه امشب و برای بودن باهات دعا کنم
تا خود صبح شعر بخونم ، اسم تورو صدا کنم
خیلی دلم میخواد بیای ، بهم بگی دیوونمی
آرزوهام تموم نشد ، بهم میگی دیوونمی؟!
نمیدونم زنجیرای بودن تو ،من چه طوری بازش کنم
دیگه نمیشه صورت داغ تورو ، نازش کنم؟!
کاش بدونی قلب صبورم دیگه نه ، نا نداره
که بعد تو زندگی من دیگه معنا نداره
همین دیشب بارون اومد بازم تورو صدا می زد
رفتم کنار پنجره دیدم شما ، شما می کرد
گفتم بهش ندارمت می گفت بهم آخه چرا؟!
گفتم بهش سوال تو جواب نداره به خدا !
بهم می گفت می خوای بیای ، آره بیا کنار من
مثه قدیما یاد اون کن ، زیر ما قدم بزن
رفتم ولی چند دقیقه طول نکشید ، گریه ام گرفت
یهو چشام شـما رو دید ، گریه ام گرفت
دیدم یهو آغوش شو گذاشته تو آغوش تو
انگار نه انگار روبه روم بغل گرفته عشقمو
خواستم بیام بهش بگم اون که الان مال توئه
جون منه زندگیمه ، باشه دیگه ، مال توئه !
مبارکش باشی گلم درسته بی تحملم
اما نمیخوام پیش اون سابقه تو خراب کنم
تولدت وقتی بشه میرم سراغ آسمون
بهش میگم من و بیار یا اون و پیشم برسون
حالا دیگه آخرشه تو رو سپردمت به یار
ولی بدون عاشقتم ، دوست دارم دیوونه وار
،
،
،
سید مصطفی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.