بچه گرگ ....
( تطبیق روایت " سعدی " با فتنه داعش )
" یکی بچه ی ِ گرگ می آفرید
چو پرورده شد خواجه را بردرید "
به حق گفت " سعدی " چنین نکته ای
نه حالا ، که در سالهائی بعید
ولی باز هم صادق است این کلام
اگر باشدت دقت و عمق دید
چو "اسلام " شد آخرین دین ما
همه در رهش ؛ با دو چشم امید
زهی ؛ دین اسلام سبقت گرفت
ز هر دین و آیین که آمد پدید
همان " مذهب " پاک مردم پسند
همانی که از " بیت " بر ما رسید
همه جذب خود کرد پیر و جوان
شدند از تعالیم آن مستفید
نه آن دسته کو راه بیراهه رفت
که کارش در امروز اینجا کشید
نمودند تکیه به یک اختلاف
که کرده است بنیان دین را پلید
همان اختلافی که بعد از" نبی "
میان حریفان نفاق آفرید
به تاریخ اسلام این فتنه گشت
یکی قفل ؛ کو را نبودی کلید
سفارش به وحدت نمود آن نبی
ولیکن نبود آنکه حرفش شنید
کنون نیز با فتنه و مکر و کید
نمودند بس دشمنی ها شدید
به هر جا نمودند جنگی به پا
چنین ظلم و ویرانگری کس ندید
شده ضد اسلام هر جا نبردی به پا
به غرب و به شرق ، جبهه های جدید
یکی جنگ "سنی " و "شیعه " به پا کرده اند
ز نفرت برادر به جان برادر پرید
همه سو د این جنگ دشمن ببرد
چرا چون سلاح و مهمات از وی خرید
همه پول آید ز صندوق نفت
ضررها به اسلام گردد مزید
چنان نام اسلام گشته سیاه
که مشکل توان کرد آن را سپید
کنون عده ای از خدا بی خبر
به ظاهر مسلمان و از آن بعید
نمودند ایجاد رعب و هراس
بسان یکی بنده ی زر خرید
به دستور ارباب خود جان به کف
سر و گردن مردمان می برید
رسید عاقبت کار بر نقطه ای
که "مزدور" حرفش دگر نا شنید
بکشت از زن و مرد و هرکس که بود
ز غرب و ز شرق هر که در راه دید
دگر بچه ی گرگ شد بس سَبُع
که " ارباب " را نیز دشمن بدید
به او هم دگر هیچ رحمی نکرد
ز خوی بدش کی تواند رهید
کنون شد زمانی که آن بچه گرگ
چو پرورده شد صاحب خود درید
اگرمار در خانه پرورده ای
از آن نیشها کی توانی رهید
خسرو تاج بخش
لندن نوامبر 2015