دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
بامدادان خیابانهای شهر مملوازعابر است
دسته دسته وگروه گروه قدم های خسته وناتوانشان را
برسرزمین سرد وبی روح وسیه چرده می کوبند برای لقمه نانی
مسافرکش ها هم ازبوق سگ تاپاسی ازشب مشغول کارند
ازجان گذشتگی آنها به گونه ایست که حتی غذایشان راهم داخل خیابان.کوچه .
صرف می کنند
وچه لذت بخش است لقمه های درهم ومچاله شده وسرد دردرون دستان سیاه وروغنی درمیان دود ودم وسروصدای شهر حریصانه بلعیدن
کارگران هم برای اینکه روی کار راکم کنند به کمترازدوشیفت کارکردن قانع نمی شوند
واین قصه سر درازدارد....بقال وچقال و.....
....تخم مرغ دزد باتلاش های بی وقفه بالاخره به دام می افتد
خیلی سریع به پرونده رسیدگی وحکم صادر می شود
آنسوتر مردی قوی هیکل شتری رابابارش به درون هواپیما هدایت می کند
خیلی زود شتربه خواب می رود اما مرد مشغول خواندن روزنامه است
شهر برای مدتی کوتاه به خواب می رود
اما صدای چکش وآهن ودود ودم کارخانه ها همچنان ادامه دارد
مرد خوشحال ازفردای شیرین وروح نواز دیار فرنگ همچنان بیداراست
چرت شترپاره می شود واوهم خوشحال است
ظاهرا اونیز دیگر خواب پنبه دانه نمی بیند
صحبت ازسکه دانه نه سکه بارونه.....
روزنامه های بامداد روزبعد
شتری بابارسکه وطلا وبه همراه مردی قوی هیکل به دیار فرنگ پروازکرد
مرد مسافرکش سر جریمه ی ماشینش با مامور بحث می کند
آقا شما قانون رازیرپاگذاشتید وباید جریمه شوید
بابا شتررا بابارش بردند پس اون چی میشه
دیروزود داره اما سوخت وسوز نداره بروبه کارت برس
بانوشیدن پپسی وکانادا هواپیما هم به مقصد رسید
اما شتر دیگر به قامت نازک مهماندار توجه ندارد .....
عاقبت نیک
بهاءالدین داودپور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.