سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 11 بهمن 1403
    1 شعبان 1446
      Thursday 30 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        نگاه کردن فرزند به پدر و مادرش از روی محبت عبادت محسوب میشود. حضرت محمد (ص)

        پنجشنبه ۱۱ بهمن

        با زاینده رود میخشگم

        شعری از

        منصور شاهنگیان

        از دفتر گذشت ايام نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴ ۱۳:۵۳ شماره ثبت ۴۱۸۴۷
          بازدید : ۴۵۵   |    نظرات : ۴۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منصور شاهنگیان
        آخرین اشعار ناب منصور شاهنگیان

        با سلامی صمیمانه :
        مگر نه اینست که زاینده رود علیرغم قول و قرار های مسئولین ،
        همچنان خشگ ِ خشگ است و همشهریان دلگیر و غمگین ...
        پس تکرار میکنم آنچه را که قبلا گفته ام :
         
        از ، زنده رود نمانده ، دیگر اثـر ، ندیدی 
        زخمی ز خار و خاشاک ، پـا تا به سر ندیدی
        این رود شد کویری ، بی آب و خشگ و تشنه
        تیـپـا خور ُ لگد مال ، شب تا سـحر ، ندیدی
        ره میسپـرد و میگشت ، سرمست در سپاهان
        دُردانه ، رود ِ ما شد ، بَـد ، دَر به دَر ، ندیدی 
        زاینده رود ، عمری ، با ناز ، می خـرامید 
        از کوه و دشت و صحرا ، بودَش گذر ، ندیدی
        رفتند از کنارش ، پـروانه های رنـگین 
                 از بلبلان نباشد ، دیگر ، اثـر ، ندیدی
        آتش بـجای آب است در بسترش دریغا
        سوزند شاخه ها را ، از خشگ و تَـر ، ندیدی
        کو  آن همه پرنده ، در جستجوی ماهی 
         مانده فقط از آنان ، یک دسته ، پَـر ، ندیدی
        دیدم که مردم شهر با اشگ ِ دیده کردند
        زاینده رود ِشان را یک لحظه ، تَـر ، ندیدی
        قلاب و تور و ماهی ، با زنده رود ، رفتند
        شد پیر مرد ِغمگین ، افسرده تر ، ندیدی
        در گوش ِ رود دیدم "خواجوی" پای در گل
        پنهان گلایه میکرد ، با چشم ِ تَـر ، ندیدی
        "خواجوی " پیر میگفت با بغض و آه و گریه
        دیگر ، نه ، آب مانده ، نه رهگذر ، ندیدی
         
        اصفهان - تابستان 93
         
        -------------------------------------------------------------------------------------
        خواجو  = پل تاریخی اصفهان که " خاجو " تلفظ میشود . 
                     طبعا ، با خشگ شدن ِ زاینده رود ، نه آبی هست و نه رهگذری 
                     بر روی پل  ...
        به امید جاری شدن دوبار این رودخانه زیبا و معصوم ...
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4