سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        با زاینده رود میخشگم

        شعری از

        منصور شاهنگیان

        از دفتر گذشت ايام نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴ ۱۳:۵۳ شماره ثبت ۴۱۸۴۷
          بازدید : ۴۴۸   |    نظرات : ۴۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منصور شاهنگیان
        آخرین اشعار ناب منصور شاهنگیان

        با سلامی صمیمانه :
        مگر نه اینست که زاینده رود علیرغم قول و قرار های مسئولین ،
        همچنان خشگ ِ خشگ است و همشهریان دلگیر و غمگین ...
        پس تکرار میکنم آنچه را که قبلا گفته ام :
         
        از ، زنده رود نمانده ، دیگر اثـر ، ندیدی 
        زخمی ز خار و خاشاک ، پـا تا به سر ندیدی
        این رود شد کویری ، بی آب و خشگ و تشنه
        تیـپـا خور ُ لگد مال ، شب تا سـحر ، ندیدی
        ره میسپـرد و میگشت ، سرمست در سپاهان
        دُردانه ، رود ِ ما شد ، بَـد ، دَر به دَر ، ندیدی 
        زاینده رود ، عمری ، با ناز ، می خـرامید 
        از کوه و دشت و صحرا ، بودَش گذر ، ندیدی
        رفتند از کنارش ، پـروانه های رنـگین 
                 از بلبلان نباشد ، دیگر ، اثـر ، ندیدی
        آتش بـجای آب است در بسترش دریغا
        سوزند شاخه ها را ، از خشگ و تَـر ، ندیدی
        کو  آن همه پرنده ، در جستجوی ماهی 
         مانده فقط از آنان ، یک دسته ، پَـر ، ندیدی
        دیدم که مردم شهر با اشگ ِ دیده کردند
        زاینده رود ِشان را یک لحظه ، تَـر ، ندیدی
        قلاب و تور و ماهی ، با زنده رود ، رفتند
        شد پیر مرد ِغمگین ، افسرده تر ، ندیدی
        در گوش ِ رود دیدم "خواجوی" پای در گل
        پنهان گلایه میکرد ، با چشم ِ تَـر ، ندیدی
        "خواجوی " پیر میگفت با بغض و آه و گریه
        دیگر ، نه ، آب مانده ، نه رهگذر ، ندیدی
         
        اصفهان - تابستان 93
         
        -------------------------------------------------------------------------------------
        خواجو  = پل تاریخی اصفهان که " خاجو " تلفظ میشود . 
                     طبعا ، با خشگ شدن ِ زاینده رود ، نه آبی هست و نه رهگذری 
                     بر روی پل  ...
        به امید جاری شدن دوبار این رودخانه زیبا و معصوم ...
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6