با سلامی صمیمانه :
مگر نه اینست که زاینده رود علیرغم قول و قرار های مسئولین ،
همچنان خشگ ِ خشگ است و همشهریان دلگیر و غمگین ...
پس تکرار میکنم آنچه را که قبلا گفته ام :
از ، زنده رود نمانده ، دیگر اثـر ، ندیدی
زخمی ز خار و خاشاک ، پـا تا به سر ندیدی
این رود شد کویری ، بی آب و خشگ و تشنه
تیـپـا خور ُ لگد مال ، شب تا سـحر ، ندیدی
ره میسپـرد و میگشت ، سرمست در سپاهان
دُردانه ، رود ِ ما شد ، بَـد ، دَر به دَر ، ندیدی
زاینده رود ، عمری ، با ناز ، می خـرامید
از کوه و دشت و صحرا ، بودَش گذر ، ندیدی
رفتند از کنارش ، پـروانه های رنـگین
از بلبلان نباشد ، دیگر ، اثـر ، ندیدی
آتش بـجای آب است در بسترش دریغا
سوزند شاخه ها را ، از خشگ و تَـر ، ندیدی
کو آن همه پرنده ، در جستجوی ماهی
مانده فقط از آنان ، یک دسته ، پَـر ، ندیدی
دیدم که مردم شهر با اشگ ِ دیده کردند
زاینده رود ِشان را یک لحظه ، تَـر ، ندیدی
قلاب و تور و ماهی ، با زنده رود ، رفتند
شد پیر مرد ِغمگین ، افسرده تر ، ندیدی
در گوش ِ رود دیدم "خواجوی" پای در گل
پنهان گلایه میکرد ، با چشم ِ تَـر ، ندیدی
"خواجوی " پیر میگفت با بغض و آه و گریه
دیگر ، نه ، آب مانده ، نه رهگذر ، ندیدی
اصفهان - تابستان 93
-------------------------------------------------------------------------------------
خواجو = پل تاریخی اصفهان که " خاجو " تلفظ میشود .
طبعا ، با خشگ شدن ِ زاینده رود ، نه آبی هست و نه رهگذری
بر روی پل ...
به امید جاری شدن دوبار این رودخانه زیبا و معصوم ...