سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 دی 1403
  • سالروز تشكيل نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
  • شهادت آيت الله حسين غفاري به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1353 هـ ش
27 جمادى الثانية 1446
    Friday 27 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۷ دی

      با زاینده رود میخشگم

      شعری از

      منصور شاهنگیان

      از دفتر گذشت ايام نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴ ۱۳:۵۳ شماره ثبت ۴۱۸۴۷
        بازدید : ۴۵۲   |    نظرات : ۴۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر منصور شاهنگیان
      آخرین اشعار ناب منصور شاهنگیان

      با سلامی صمیمانه :
      مگر نه اینست که زاینده رود علیرغم قول و قرار های مسئولین ،
      همچنان خشگ ِ خشگ است و همشهریان دلگیر و غمگین ...
      پس تکرار میکنم آنچه را که قبلا گفته ام :
       
      از ، زنده رود نمانده ، دیگر اثـر ، ندیدی 
      زخمی ز خار و خاشاک ، پـا تا به سر ندیدی
      این رود شد کویری ، بی آب و خشگ و تشنه
      تیـپـا خور ُ لگد مال ، شب تا سـحر ، ندیدی
      ره میسپـرد و میگشت ، سرمست در سپاهان
      دُردانه ، رود ِ ما شد ، بَـد ، دَر به دَر ، ندیدی 
      زاینده رود ، عمری ، با ناز ، می خـرامید 
      از کوه و دشت و صحرا ، بودَش گذر ، ندیدی
      رفتند از کنارش ، پـروانه های رنـگین 
               از بلبلان نباشد ، دیگر ، اثـر ، ندیدی
      آتش بـجای آب است در بسترش دریغا
      سوزند شاخه ها را ، از خشگ و تَـر ، ندیدی
      کو  آن همه پرنده ، در جستجوی ماهی 
       مانده فقط از آنان ، یک دسته ، پَـر ، ندیدی
      دیدم که مردم شهر با اشگ ِ دیده کردند
      زاینده رود ِشان را یک لحظه ، تَـر ، ندیدی
      قلاب و تور و ماهی ، با زنده رود ، رفتند
      شد پیر مرد ِغمگین ، افسرده تر ، ندیدی
      در گوش ِ رود دیدم "خواجوی" پای در گل
      پنهان گلایه میکرد ، با چشم ِ تَـر ، ندیدی
      "خواجوی " پیر میگفت با بغض و آه و گریه
      دیگر ، نه ، آب مانده ، نه رهگذر ، ندیدی
       
      اصفهان - تابستان 93
       
      -------------------------------------------------------------------------------------
      خواجو  = پل تاریخی اصفهان که " خاجو " تلفظ میشود . 
                   طبعا ، با خشگ شدن ِ زاینده رود ، نه آبی هست و نه رهگذری 
                   بر روی پل  ...
      به امید جاری شدن دوبار این رودخانه زیبا و معصوم ...
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3