سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 15 آذر 1403
    5 جمادى الثانية 1446
      Thursday 5 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱۵ آذر

        تقدیر ناموزون

        شعری از

        سعید چرخچی

        از دفتر رویای ارغوانی نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۴ ۲۳:۱۰ شماره ثبت ۴۰۷۶۶
          بازدید : ۵۰۶   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سعید چرخچی

        کمی با من مدارا کن تو ای تقدیر ناموزون
        تو ای مکتوب بد خط و تو ای منشور نامیمون
        در این سیر غم آلودی که هستی نام بنهادند
        به گنگی می گراید صبح آدینه
        شمیم دلکش دیدار آیینه
        مشامم پر شده از بوی حسرت های پی در پی
        بسان شمعدانی پشت این شیشه
        چه بی پروا کشد هر دم سرک
        بر خاطر محزون من
        یک خواب بارانی
        غبار آلود و عصیانی
        و سرد است این هوای ظهر تابستان
        و ناهنجار می رقصند
        بر دیوار این خانه
        دو صد سایه
        چه اشکال کریهی می خزد از کنج این دیوار
        هزاران چرخش بی مورد و دوار
        به دور از شیوه و پندار
        کمی با من مدارا کن تو ای تقدیر ناموزون
        تو ای مکتوب بدخط و تو ای منشور نا میمون
        نمی بینی ؟ چه سان مبهوت در این ورطه تاریک
        به امید چراغی
        کورسویی
        نغمه ای
        تا صبح بیدارم !
        وز این بیداری مشکوک بیزارم !
        مروری می کند هر دم به دیروز غبارآلود
        به فردای پر از ابهام و نامعلوم
        این اندیشه مغموم
        نه پزواکی ز فریادی
        نه حتی یک تبسم از من و ما
        مانده در یادی
        حدیث این شب عریان و ظلمت پوش
        اسیز پنجه بادی
        خزان یغماگر و عاصی
        چه بیرحمانه می تازد
        به باغ سبز احساسم
        به زردی می گراید رنگ گلبرگ گل دلداده بر آبم
        نه بیدارم نه در خوابم
        گرفتار شب و بی حال و بی تابم
        کمی با من مدارا کن تو ای تقدیر ناموزون
        تو ای مکتوب بدخط و تو ای منشور نامیمون
        ..............
        .........
        ...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2