سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 آبان 1403
    17 جمادى الأولى 1446
      Monday 18 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۲۸ آبان

        روز ازل

        شعری از

        باقر رمزی ( باصر )

        از دفتر دفترچه بغلی سیاه مشقهای من نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۷ شهريور ۱۳۹۴ ۲۱:۰۰ شماره ثبت ۴۰۱۲۷
          بازدید : ۳۶۴   |    نظرات : ۳۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        روز ازل
         
        نام تو جان زمزم لبهای من
        آمده هر دم پی لب ، های من
         
        های زدم هوی زدم در صدف
        مُردم از این دایره بی هدف
         
        فسق و فجور و غم و تزویر شد
        خنده به رخسار جهان دیر شد
         
        دیر و سجود و نمک و آب کو ؟
        سلسله ای در پی سرداب کو ؟
         
        نتیجه تصویری برای سرداب
        آب کجا رفته که من بی خبر
        گشته ام از آب و می ات بی اثر ؟
         
        تشنه ام از روز ازل همچو خضر
        آب حیاتم به بغل همچو خضر
         
        لیک اجازت ندهد رب ما
        تا که خورم باده و می چون شما
         
        دست و پی آغشته به شمشادها
        خاطره ای مانده ز بیدادها
         
        ای که ز بیداد زمان مُرده ای
        شهد خوش ناب جوان خورده ای ؟!
         
        سرو سکوتیم و سراسر سریر
        گیس رخت گشته چو پود حریر
         
        تار حریرت به کجا رفته است ؟
        تخت و سریرت به کجا رفته است ؟
         
        خرقه کجا سبحه کجا جام کجاست ؟
        می زده کو نای کجا نام کجاست ؟
         
        نی بزن از نای وجودت ز نی
        تا نکنی فرسخی از راه طی
         
        نتیجه تصویری برای نیزار و نی
        نی زده ام تا که رسیدم به نی
        هستی ما را چه کسی کرده قی ؟
         
        حال بزن بر دف و تنبور و نی
        نی زده ام ، نی زده ای کرده پی
         
        می زدگان می زدگان را به هوش
        دلشدگان ، دلشدگان را بجوش
         
        آمده هر دم ز نهیبی به گوش
        داد زمان ، داد زمان در سروش
         
        شور و شعور از پی احکام رفت
        میم وجودم پی هر لام رفت
         
        میم وجودم بدنی بیش نیست
        جسم من از خار و خس و نیش نیست
         
        جسم من از گردش روح است عزیز
        ورنه همین ناخن تن تیز تیز
         
        تا که گرفتم نوک مضراب خویش
        چشمه این دیده شد از آب خویش
         
        نتیجه تصویری برای مضراب
        خویش بود زآب منی سر فراز
        جوش و سروش گشته چو من در گداز
         
         
        باقر رمزی باصر
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1