سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
    27 شوال 1445
      Sunday 5 May 2024
      • روز جهاني ماما
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۱۶ ارديبهشت

      روز ازل

      شعری از

      باقر رمزی ( باصر )

      از دفتر دفترچه بغلی سیاه مشقهای من نوع شعر مثنوی

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۷ شهريور ۱۳۹۴ ۲۱:۰۰ شماره ثبت ۴۰۱۲۷
        بازدید : ۳۵۵   |    نظرات : ۳۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      روز ازل
       
      نام تو جان زمزم لبهای من
      آمده هر دم پی لب ، های من
       
      های زدم هوی زدم در صدف
      مُردم از این دایره بی هدف
       
      فسق و فجور و غم و تزویر شد
      خنده به رخسار جهان دیر شد
       
      دیر و سجود و نمک و آب کو ؟
      سلسله ای در پی سرداب کو ؟
       
      نتیجه تصویری برای سرداب
      آب کجا رفته که من بی خبر
      گشته ام از آب و می ات بی اثر ؟
       
      تشنه ام از روز ازل همچو خضر
      آب حیاتم به بغل همچو خضر
       
      لیک اجازت ندهد رب ما
      تا که خورم باده و می چون شما
       
      دست و پی آغشته به شمشادها
      خاطره ای مانده ز بیدادها
       
      ای که ز بیداد زمان مُرده ای
      شهد خوش ناب جوان خورده ای ؟!
       
      سرو سکوتیم و سراسر سریر
      گیس رخت گشته چو پود حریر
       
      تار حریرت به کجا رفته است ؟
      تخت و سریرت به کجا رفته است ؟
       
      خرقه کجا سبحه کجا جام کجاست ؟
      می زده کو نای کجا نام کجاست ؟
       
      نی بزن از نای وجودت ز نی
      تا نکنی فرسخی از راه طی
       
      نتیجه تصویری برای نیزار و نی
      نی زده ام تا که رسیدم به نی
      هستی ما را چه کسی کرده قی ؟
       
      حال بزن بر دف و تنبور و نی
      نی زده ام ، نی زده ای کرده پی
       
      می زدگان می زدگان را به هوش
      دلشدگان ، دلشدگان را بجوش
       
      آمده هر دم ز نهیبی به گوش
      داد زمان ، داد زمان در سروش
       
      شور و شعور از پی احکام رفت
      میم وجودم پی هر لام رفت
       
      میم وجودم بدنی بیش نیست
      جسم من از خار و خس و نیش نیست
       
      جسم من از گردش روح است عزیز
      ورنه همین ناخن تن تیز تیز
       
      تا که گرفتم نوک مضراب خویش
      چشمه این دیده شد از آب خویش
       
      نتیجه تصویری برای مضراب
      خویش بود زآب منی سر فراز
      جوش و سروش گشته چو من در گداز
       
       
      باقر رمزی باصر
      ۸
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0