سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 آبان 1403
    8 جمادى الأولى 1446
      Saturday 9 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ آبان

        زلزله(غزل-طنز)

        شعری از

        مهرداد نصرتی مهرشاعر

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳ شهريور ۱۳۹۴ ۲۲:۳۳ شماره ثبت ۴۰۰۴۵
          بازدید : ۵۱۸   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهرداد نصرتی مهرشاعر

        عاقبت این شهر یک شب در گسل گم می شود
        کوچه هایش زیر کوهی خاک تل گم می شود
        عرش لرزه که بگیرد دین، زمین قی می کند
        سیل می آید که کلاً این محل گم می شود
        کفر شوخی نیست، مخصوصاً اگر پنهان شود
        چونکه جدی جدی اصلی از بدل گم می شود
        فکر کن! مردم گدا باشند در شهری طلا
        مسئله پیچیده است و راه حل گم می شود
        از کجا فهیمده ام که حادثه قطعی شده؟
        خواب دیدم قوس در برج حمل گم می شود
        بیشتر هم هست. مردم عارفند و دیده اند
        چهره ایمان پس ریش و کپل گم می شود
        روستایی گفت: ملا نیستم، پس تو بگو
        هر چه میکارم چرا پس ماحصل گم می شود؟
        او که وقت حرف، استاد است و دکتر، اهل فن
        پس چرا تا می شود وقت عمل گم می شود؟
        بدتر از او هم خدا را شکر هست، آنکه فقط
        اهل انقلت است، قبلی لااقل گم می شود
        جیب آقازاده ها آیا چقدر است؟ آن قدر
        که به آسانی در آن حتی دکل گم می شود؟
        روستایی قرض دارد. گفت: با آن زلزله
        بانک و آن سفته های بی محل گم می شود
        من یقین کردم که بله، زلزله پس حتمی است
        این دعایی نیست که پیش اجل گم می شود
        گفت ملا نیستم، پس حاجتش حتماً روا است
        حاجت ساده دلان بی مثل گم می شود؟
        مادرت را یافتی؟ بردار و از اینجا برو
        گفته باشم، هاچ! زنبور عسل! گم می شود
        من هم این را زودتر چاپش نمایم بهتر است
        که در آن اوضاع  ناجور این غزل گم می شود
        مهرداد نصرتی(مهرشاعر)
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3