سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 خرداد 1403
    11 ذو الحجة 1445
      Monday 17 Jun 2024
      • روز جهاني بيابان زدايي
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۲۸ خرداد

      آرسام

      شعری از

      بیژن آریایی(آریا)

      از دفتر برگی از تاریخ نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۹۴ ۱۵:۱۸ شماره ثبت ۳۹۹۲۱
        بازدید : ۱۷۵۰   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

      کنون خوانم  از  گُردِ  ايران زمين
      دليري سرافراز دراين  سر زمين
      وُرا  نام   آرسام، يلي   با  وجود
      هماني که بودش خرد تار  و پود
      پدر ،  داريوش    بودُ   مادر   همان
      که بُد دخت کوروش،شه خوش نشان
      خشايار   جنگي     برادرْش      بود
      هماني  که  دشمن ز دستش    نسود
      بداد   راستْ   لشکر   به دست  دلير
      به  جنگ  ترومپيل  بجنگيد  چو شير
      به همراه مِردونيوس اندرون سپاه
      ز   اسپارتْ   لشکر،    برآورد    آه
      به   يکباره   بردش   هجومي بر آن
      صف  لشکري  که،  ببود  در   ميان
      چنان از هراسْ دشمنش مي گريخت
      تو گويي که خاکش به غربال بيخت
      ز  چپ  و  ز  راستش برآورد گرَد
      نبودش کسي هم  وُرا  هم نبرد
      به سر داشت آرسام کلاه خود تيز
      ز دشمن  نکردش  دليرْمان گريز
      به يکباره دشمن نمودش به حصر
      ره   آن   دلير  را ببستند به  قصر
      نياورد   نقاب   کُلَه    را    فرود
      که  دشمن  ز  اين  کار ،آگاه بود
      زدن   بر  سر  و چشم آرسام يل
      چو  زوبين  تيزي   ورا   از   بغل
      درون   دوديده   چو  زوبين   تيز
      نشست و دلاور زمين خورد و نيز
      سپس   چون  سواري بيامد زود
      سرش  را  ز پيکر  همي در ربود
      خبر  نزد  داريوش چو آخر رسيد
      نيامد   ورا  اندرون     غم    پديد
      چنين گفت و آن مرد؛ آرسام  نيو
      همان   سرفراز   ؛   يادگار خديو
      کلاه خُود خود را در آن گير و دار
      به   پايين   نياورد  و نگْرفت بکار
      به پاسخ چنين گفتُ داريوشِ شاه
      که چهره ز شاهنشهي نور   ماه
      نبايست  بپوشاني اش گاه جنگ
      اگر  دشمن  آيد تو را بي  درنگ
      همه آنچه خواندم شما را کنون
      شمايي که در شاعري پر فنون
      ز گفتار مرديست که در آن لباس
      مورخ  بوَد گفتنش مِگْيْس تاس
      به پايان رسيدست و اين  ماجرا
      خدا ياورست دوستان بر شما
      ارزاني شما دوستان؛
                                       بيژن آريايي
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0