دوشنبه ۲۰ اسفند
داد شعری از میثم حقیقی
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۰۸ شماره ثبت ۳۹۷۰۷
بازدید : ۲۷۵ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب میثم حقیقی
|
. . . . . ******داد***** .
به آن واستارم که دستهایش خشکید از سرمای مهرورزان
سُرایم بانگ گرمی تا بلرزد روزگاران . که بردباری آباژه ما بود
در آن هنگام ک خواب هوش دورباش را ربود
و آب را یارای جنگیدن با سرما نبود
سرِما کامشی داشت
که با هر آه اُجاق کاخ را شعله میداد
کجاست آن دادار که داد باز میگیرد ز بیداد؟
ببیند میلرزیم تا نلرزند شهریاران
جهانگیر جهانداران
کیانند این کیان داران؟
نشانی در نهان دارند؟
تیر زرینی در کمان دارند؟
چرا سر در سران دارند؟
که خفتَند چون کودکی در دامان مادر
نه در کاخِشان سوزی
نه در دل آهِ جانسوزی
بگو آیا
. . که فردا ها
همان دم که روان ما
. پیاده ره میپیماید به سوی آسمان ها
روان تاجداری سوار بر اسپ تیزپاست؟
بگو آیا
در آن دم ،روی چینود پل
نگهبانیم باز هم ما؟
بگو آن جا دورباشان،
برای لقمه ای نان
میزنند پس پیکر فرشتگان؟
یا آن تاجدارِ نامدار
سرود داد میخواند
وما را پیش خویش میراند
مردگانی چون من
به پاس خاک و آیین
. باز میمیرند؟
و مهترمان خندان و شادان
روی پیکر باز مرده امان
با پوزخندی سنگین
پای میمالد و اسپ میراند
و خود خوب میداند
که ما داد میخواستیم
چه کس دانست چگونه زیستیم ،
.
واستارم:#نگهبان
آباژه:#صفت
کامش:#آرامش
دورباش:#وسیله ای نیزه مانند برای پس زدن مردم در هنگام عبور شاه
میثم حقیقی دوازدهم تیر ماه نود و چهار
این سروده شرح حال مردمانی ست،ک سیاستمداران ،آنان را ابزار و بازیچه دست خود میکنند،
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.