درصد تقصیر
روز ها پرسه زدم دور وبر کوی سرابت
آمدم هر شب از آن کوچه ی تاریک به خوابت
فکر کردم که تو در دام فریب من اسیری
تا سرانجام شبی خورد نقابم به نقابت
وقت اجرای نمایش شب خودخواهی من بود
نقش من عاشقی و نقش تو دلداده شدن بود
اوج بازیگری ام صحنه ی بوسیدن لب هات
حیله های تو ولی بیشتر از بوسه زدن بود
نه من آن عاشق دل سوخته بودم که نمودم
نه تو شایسته ی آن شعر بلندی که سرودم
بودی آن مرغ بزک کرده و طاووس نبودی
پرده افتاد و تو دیدی ، همه ی آنچه که بودم
سرخ ، در دست من آن میوه ی ممنوعه که دیدی
بود ، همرنگ و هم اندازه ی سیبی که تو چیدی
رفتم از خانه فردوس تو آن روز کذایی
از در باغ بهشتم تو همان لحظه پریدی
دیگر از قصه ی من خواب به چشمت ننشیند
چشم من در تو دگر نقش پری زاده نبیند
در حضورم تپش قلب تو انگار ، نه انگار ...
دل پس از روزه ی تو ، سفره افطار نچیند
اشک تمساح تو از دامن من نیست سرازیر
نیست در شهر دلت همسفرم نقشه ی تزویر
ما ستون های فرو ریخته ی خانه ی عشقیم
چه شبیه است میان من و تو ، در صد تقصیر