سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        دفتر خاطرات

        شعری از

        بهرام مهرآوران

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ تير ۱۳۹۴ ۰۲:۲۰ شماره ثبت ۳۸۹۲۱
          بازدید : ۲۷۵   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهرام مهرآوران

        دلی پر از سوز دارم

        چه کسی تاب شنیدن دارد خاطرات دل تنهای مرا  
         
         
          به سراغ دفتر خاطراتم که روم 

        هیچ کس نیست بداند چه غمی خفته در آن .... چه غمی و چه غمی...
         
         
         برسم صفحه یک داغ دل تازه شود

        چه کنم قسمت من بود که از اول مهر ، خاطراتم داغ بود  سوز داشت غم داشت ... 
         
         
          بزنم صفحه به صفحه همه یکرنگ شدند 

        همه انگار به من آینه ی سنگ شدند 
         
         
         خاطرات سوزان   خاطرات شیرین 

        خاطرات غمگین خاطرات سنگین 

        هر چقدر فکر کنم که روم آن جلوتر یا نروم 

        دست من میلرزد    دست من غم دارد ...
         
         
          اندکی عمر نگر می شوم این آخر کار ،  به گناهی فکری به ثوابی ذکری 

        هرچقدر نکته به نکته به سرم می آمد ،   همه انگار غمی داشته اند یا که دل خود سببی داشته بود 
         
         
         اندکی پیش که رفتم سببم ویران شد  ،   دل و جانم همه پر شد همه از غفران شد 
         
         
         فکر دیگر کردم کار دیگر کردم   ، حال خود را که خراب است گلستان کردم
         
         
        باز هم پیش برفتم به جلو ... دل من دریا بود 

        فکرها در سر بود   عشق در دل بود... عشق هم غوغا بود 
         
         
        باز هم صفحه ی دیگر باز هم سطر دگر 

        ولی این بار ..... 
         
         
        سالها میگذرد و دلم غوغا ماند ،  از همان عشق خدایی دل من شیدا ماند                    و فقط دل من شیدا ماند...
         
         
        صفحه رفتم به جلو  که خدا آمد به کار 

        لقمه نانی اندک عشقی پیشکش 
         
         
        زندگی زیبا بود ... نه ...  زندگی زیبا شد ...
         
         
        ولی این آدم کم عمر چقدر دارد طمع ...  زندگی ویران کن ، همه را بطلان کن. 

        طمع عشق کنی طمع مال کنی یا طمع هر چه کنی همه اش باطل و پوچ است ... همه دست بشر است
         
         
        باز هم صفحه زدم صفحه ی آخر کار هیچ کس بامن نبود   هیچ کس با من نماند ........  وباز هم دل من شیدا ماند ...
         
         
        ای وای .....    چه کسی تاب شنیدن دارد خاطرات دل تنهای مرا ..... هیچ کس ....  
         
         
        بهرام مهرآوران ( آکو ** دفتر خاطرات **
         
         
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4