شنبه ۴ اسفند
|
دفاتر شعر زهرا قمری فتیده
آخرین اشعار ناب زهرا قمری فتیده
|
ماورالعطبیه ات به من هجوم می آورد
این سان
که من
در هجوم بد مستی
این جمعیت ناشناس
که به سوی محراب می گریزند
سرگردانم!
******************************************
انگار هزار سیاه چاله ی خیال
در مغزم منفجر شده است
این جمع بدمستان
در این غروب نارنجی
کدامین خانقاه را نشانه رفته اند
که من از سفر توحیدی ات
بازمانده ام!
***********************************
دستم را بگیر
آن کوزه به سران مست
مرا
از چشمه ی پاهای اسماعیل
تا کویر حیرانی هاجر
دنبال کرده اند
***************************************
من
بوی عمیق مه و پوشال را
از عمق جنگل های شمال
می شنوم
انگار به مقصد نزدیکم
************************************
آییییییییییی
زن های کوزه به سر
من همسفر با رودی
از البرز ایستادگی
تا عمیق ترین حجم آرامش خزری
سفر کرده ام
من شما را
از ورای این کوه های سر به فلک کشیده می بینم
که در این غروب نارنجی
رقص می کنید
آواز می خوانید
و با پاهای برهنه
آب و آسایش به خانه هاتان می برید
مرا دنبال نکنید
...................
حس می کنم
گم می شوم
از دست می روم
از کویر نارنجی شما
تا سبزآبی جنگل و دریای من
فاصله بسیار است.
زهرا قمری فتیده
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.