سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        صحرای محشر

        شعری از

        علی میرزایی( هیچکاک)

        از دفتر کلاغ نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۴ ۲۱:۳۵ شماره ثبت ۳۸۵۰۰
          بازدید : ۶۵۷   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی میرزایی( هیچکاک)
        آخرین اشعار ناب علی میرزایی( هیچکاک)

        تو خواب سنگینی بودم که یه نفر سوت کشید...بدبخت جنازه بغل دستی هم بدجور از خواب پرید
        رو به من کرد و پرسید فلانی چه خبره؟؟...گفتم بیچاره شدیم،احتمالا روز محشره
        اون که جونت را گرفت،عزراییل بود....این که از خواب پروندت،برادر کوچیکه اش،اسرافیل بود
        دست و پامو جمع کردم،از قبر بیرون پریدم...از شدت ترس و اضطراب به کفنم،ر....!
        فرشته ها از بالا سرمون پرواز میکردن...بعضی هاشون چشمک میزدن و ناز میکردن
        گفتن وایسین تو صف،میخایم نامه اعمال بدیم...هر صد تا کار خوب،یه حوری خوشحال بدیم
        صف خیلی شلوغ شد،نوبتم نمیشد حالا حالا ها...یه چیزی بود تو مایه های صف سبد کالا
        شیطون را آوردن اون وسط به دار کشیدن....هموطنای ما،یه نفس، هورا کشیدن
        فرشته گفت شما چه قومی هستین که شلوغ کردین؟!...گفتیم:هستیم همه،اهل ایران زمین
        ندا اومد: ایرانی جماعت، تکلیفش معلومه!...حساب کتاب نمیخاد،دربست محکومه
        یه لات بی سر و پا،داد کشید: این عدالتتونه؟؟...خدا گفت:زود دستگیرش کنید،این شعبونه!!
        یه بنده خدایی گفت: جون هر چی فرشته است ،ما خیلی با فرهنگیم...«افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم»
        کشور ما مهد فرهنگ و ادب ودانش بوده...هنرمنداش اکبر عبدی و نصرالله رادش بوده!
        ایرانی بودن ،حافظ و خیام و فردوسی و سعدی....همچنین کوروش و داریوش وقمیشی واندی
        فرشته گفت شات آپ،حرف نزن،خاموش...و گرنه میندازمت توی آب جوش
        رفتم جلو گفتم :سلام خانم فرشته خوشگل....یه نخ سیگار روشن کن،کلی حرف دارم و درد دل!
        این قوم توی دنیا،کشیدن ریاضت اقتصادی...سر کردن با گرونی و تورم و بازار کسادی
        جووناش ازدواج نکردن به عشق حوری...باور نداری،بپرس از شیخ فضل الله نوری
        تحریممون کردن آمریکا و اتحادیه اروپا....هزار سال قبلش قتل عاممون کردن ،عربا
        فرشته خانوم گریه کنان رفت پیش خدا....همش داد میکشید:آخ ،چی کشیدید شما
        خدا گفت :بابا ،بریدبهشت،اشکم در اومد...دوره نکبت و آوارگیتون سر اومد
        همه بشکن زنان راه افتادیم به سمت بهشت جاودان
        توی مسیر میخوندیم سرود ای ایران.....
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        بهاره ترابی (بهارنارنج)
        دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۴ ۲۲:۳۵
        بازم زیبا بود خندانک
        اما هر چی چرخوندم نتونستم وزن درست خوندنشو پیدا کنم خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        باقر رمزی ( باصر )
        دوشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۶ ۰۸:۳۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7