يکشنبه ۲۷ آبان
غزل گفتم شعری از میثم دانایی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ ۲۰:۱۷ شماره ثبت ۳۸۰۴۶
بازدید : ۴۰۹ | نظرات : ۱۰۱
|
آخرین اشعار ناب میثم دانایی
|
امشب غزل گفتم ولی عنوان ندارد
چون واژه های ذهن من سامان ندارد
امشب خیالم را به سویت کوچ دادم
احساس کردم کوچه عطر افشان ندارد
بایک سبد گل امدم با اه و افسوس
رفتم من از شهری که دل ارزان ندارد
رفتم من از دنیای بی احساس سردت
گاهی نجابت ارزش عصیان ندارد
درتنگنای سینه جنگ عقل واحساس
دیگر صدایی خفته و پنهان ندارد
وقتی که عاشق میشوی بار گناهی
از برکت تفسیرالمیزان ندارد
هی ازمودم ازمودم ازمودم
دیدم که شهری زیره ی کرمان ندارد
وقتی که خنجر بر رگ دستم کشیدی
تبریز وتهران فرق با کاشان ندارد
شاید تو هم فهمیده ای بانوی شعرم
هی از تو گفتن بیش ازاین امکان ندارد
میثم دانایی
یه روزی/یه ماهی/یه سالی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.