سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 20 دی 1403
  • شهادت ميرزا تقي خان اميركبير، 1230 هـ ش
10 رجب 1446
  • ولادت حضرت امام محمد تقي عليه السلام «جواد الائمه»، 195 هـ ق
Thursday 9 Jan 2025

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    گرچه باغ من از درخت تهی ست در سرم فکر کاشتن دارم شعر را، عشق را، مکاشفه را همه را از نداشتن دارم...یاسر قنبرلو

    پنجشنبه ۲۰ دی

    وقتی که داری هستی

    شعری از

    عباس برقی (جیرجیرک)

    از دفتر سایه ی سیاه نوع شعر سپید

    ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۴ ۱۴:۰۳ شماره ثبت ۳۷۶۹۲
      بازدید : ۳۲۴   |    نظرات : ۱۵

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر عباس برقی (جیرجیرک)
    آخرین اشعار ناب عباس برقی (جیرجیرک)

    وقتی که داری هستی وقتی نداری نیستی
    وقتی نداری
    گر حضورت بر جمع دوستان هم بگذرد
    روی بر تابند و گویند تو کیستی
    وقتی نداری بی قراری
    هرچند بودی وقت داراییت مردمی نیک
     به وقت نداری
    پدر هم بر پسر
    از ترک تردید گوید ای پسر
    نشاید که تو سر به راهی
    وقتی که داری هستی
    اگر بوده باشد تورا زبانم لال نقص عضوی
     موقع راه رفتن هم تو در اوجی
    نگوید کس تورا که داری نقص عضو هستی ،پس پستی
    چشمهای  مردم دور ما
    براقتضای زمان روز میشوند
    هر که باشی هرکجا مسکن گزینی
    چون که داری پس تو خوبی
    به مایه هر چه قبحی بر تو باشد
    زچشمان مردم بشویی
    وقتی که داری هستی
    وقتی که داری چوبر مجلسی وارد شوی
    به لطف تمام مردم اهل ریا
    به یکباره بر مسند منبر هم نباشد
    کمی ان طرفتر جنب منبر نازل شوی
    بران مجلس اگر شامی یا نهاری سرو گردد
    به بشقاب جنابعالی مرغها دوبل اید همی
    پس بفهم ای برادر
    من همان اغاز گفتم
    وقتی که داری هستی ،وقتی نداری نیستی
    وقتی که داری گر گذر بر محفل دوستان افتد تورا
    از سر تقصیر دستمالی هم گر شده
    همه یکسر بپا خیزند و گویند
    اقا بفرما بالا قدم رنجه فرمودید
    اری بیا برنشین پیشم تا که گویم تو را از تلخی روزگار
    چون که داری هر نباید برتو اید سازگار
    گر نداری هر چه باید برتو اید ناسازگار
    اری حرف حق تلخ است اماگوش کن
    مجنبان چشم و گوشت دهن خاموش کن
    این سخن هیچ لاف گزافی نیست
    حرف  من در است یاقوت چیست
    هر صبح اغاز روزی از زندگیست
    این درست اما،
    وقتی که داری هستی ،وقتی نداری نیستی
    به هر صبحی ز خواب ناز بیدارت نگشته
    مثل نعش از گور برخواسته حیران و سرگشته
    روان سوی سر منزل روای حاجات
    عیالت طوماری بدست سوی  تو دوان می اید
    در ان هنگام ،
    انگار بهار از روی تو رفته دارد خزان می اید
    هر ان هم که در کیف پول و کارت بانکی بوده باشد
    زین بعد دارند  میکنند با صاحب خویش مناجات
    حال شرح احوال تو همان است که اغاز گفتم
    وقتی که داری هستی ، وقتی نداری نداری نیستی
    اکنون هر انچه در طومار صبحت بود
    بدستت بوده باشد باید اکنون
    والا به پیش  چشم صاحب انکه باید نیستی
    اگرچه به ظاهر بوده باشی اما جان برادر
    وقتی که داری هستی وقتی نداری نیستی
     
    دوست هنرمندم لطفا هرچه سریعتر نام و فامیلی یا مستعارخودرا تکمیل نمائید. مدیریت سایت
    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1